-
از ورزش به همهجا
بعضی از بعدازظهرها، حدود دوازده کیلومتر
پیادهروی سریع و دُوِ مُلایم دارم. درمسیرم هم چهاربار ورزشمیکنم. معمولاً حدود
سهساعت طولمیکِشِه. توی این مسیرطولانی، سعیمیکنم که از مسیرهایی عبورکنم که
هوای بهتری داره و مغازههای کمتری هم وجودداره. درواقع از کوچۀ25 فرهنگشهر در شیراز
بهسمت ابتدای بزرگراه حسینیالهاشمی میرَم. توی راهم هَم دوتا پارک محلّهای هست
که درزمان رفت و برگشت، از وسایل ورزشی هردو پارک استفادهمیکنم.
حقیقتش،
توی مسیر طولانیم به خیلی چیزها فکرمیکنم. گاهاً دنیا را از زاویّههای مختلفی میبینم.
ازیکسو به گذشتههایم میاندیشم و ازسوی دیگر به ایدههایی که دائم و بصورت انفجاری
در ذهنم میگذرد، فکرمیکنم.
گاهی
فکرمیکنم که نگاهم به دنیای پیرامونیم بهگونۀ دیگری شدهاست ولی حقیقتش این است
که درونم را بیشازپیش از دیگران مخفیمیکنم. رازهایی که در دل دارم و هرگز و در
هیچ محفلی آنها را بیاننکردهام، من را آزارمیدهد. سینهام گنجینهای از اَسرار
است.
تقریباً
هرروز، علاوهبر بازبینی نمارایانههای شلوغم، به گوگلپِلاس و گوگِلریدِر یا
همان خبرخوانِ گوگل سَرمیزنم. اِنگار همیشه دنبال گمگشتهای میگردم. علاوهبراینها،
توی ذهنم ترکیب خاصّی از دوعنصر شیمیّایی سیلیسیوم و ژرمانیوم میگذرد. آخه شیوۀ
عجیبی را درنظرم برای تولید انرژی الکتریکی تقریباً رایگان و بیپایان، بدون
راهاندازی نیروگاههای خطرناک هستهای دارم. تازه، کلّی دنبال خرید و تهیّۀ این
دوعنصر گشتم. توی شیراز پیدانکردم. البتّه بعضیها هم میگفتن که اگر گیرمبیاید،
باید برای خریدشون کلّی هزینهکنم.
اوضاع
اقتصادی جامعه هم بدجوری بهمریختهاست. جُدای از مسائل و بازیهای بیپایان و
مُنزجرکنندۀ سیاسی و دروغهای شاخدار سیاستمداران و رسانههای دروغپراکنی کلّ دنیا،
صِرفاً بخاطر ندانمکاری افرادی که در سیاستهای کلان اقتصادی دستداشتهاند،
جامعه بهخاک سیاه نشستهاست. این فقر عمومی که دامنگیر اکثریّت جامعه را گرفته،
بهمراه خودش ناهنجاریهای متعدّد اجتماعی را بدنبالداشتهاست. فساد و انحرافات از
یکسو و از سوی دیگر، درگیریها و پَرخاشگری مردم نسبتبههَم و خصوصاً در رانندگیها،
همه متأثّر از شرایط سخت روزگار است.
اگه
پات رو بزاری یکجایی مثل جزیرۀ کیش که غالباً بخاطر تفریح و گاهاً برای تجارت،
مسافران به آنجا میروند، میبینی که همین ایرانیها رفتاری متفاوت دارند! رفتارها
خوب و پسندیدهشده، پرخاشگری وجودندارد. اعتماد عمومی زیاد است. آخه بیشتر آدمهایی
که اونجا هستن، وضع مالی خوبتری نسبت به دیگران دارن. آره، بدون هیچگونه تفسیر
حضرات اساتید اخلاق و سیاست، میتونی با چشمهای خودت ببینی. من دیدم. اونجا خیلی
چیزهای دیگه هم دیدم. من اونجا خیلی چیزها دیدم. چیزهایی که در خارج هم وجودداشت
امّا نسخۀ بومی و ایرانیاش را دیدم. جدای از هوای بسیار بسیار گرم و شرجیاش،
عالَم آزادی را دیدم. آری آزادی. آزادی تعریف واقعیتری در آنجا پیدامیکند. مفهوم
آزادی اونجا هیچ مفهوم سیاسی و ایدئولوژیکی نداره. یک مفهوم ساده و بدیهی تلقّیمیشِه.
آزادیی که بعد از تحصیل منابع کافی مالی و پولی بدستمیآید. یعنی همون چیزی که
قرنهاست انسانها و جوامع سعی در کسب آن نمودهاند. یعنی همون چیزی که جنگهای زیادی
بخاطرش دامنگیر همۀ جوامع بشری را گرفتهاست. یعنی همون چیزی که باعثشد رفتهرفته
جوامع انسانی درککنند که برای کسب منافع، حتّی پیروزی در جنگ هم یک شکست و ازبینرفتن
منابع انسانی و غیره است و بهمینجهت سعیکردند تا جنگها را در عرصههای دیپلماتیک
و سیاسی دنبالکنند.
آری،
منشإ سیاست همین بودهاست. درواقع سیاستمدار میبایست یک سرباز باشد. سربازی که با
سربازی خود، جلو هزینههای گزاف و جبرانناپذیر جنگهای خانمانسوز را میگیرد.
امّا حالا ما شاهد این هستیم که افراد ناشایستی که حتّی الفبای معرفت و انسانیّت
را نمیدانند، در سَرتاسَر جهان، افسار سیاست را بدستگرفتهاند و جایگاه آنرا
عوضکردهاند.
این
خائنین، تمام امکانات دنیا را درخدمت تفسیر جدید خود از سیاست گرفتهاند. آنها
بارفتار خود، اِنکارمیکنند که سیاست جانشین کمضرر جنگها شدهاست. آنهاماشینهای
جنگی را درخدمت چیزی بنام سیاست، ایدئولوژی و شبیهبه آنها قراردادهاند. وقتی اسم
احزاب دینی مثل احزاب صهیونیست، مسیحی، وهّابی و غیره را میشنوم، وقتی سیاستمداران
حزبیی را میبینم که مثلاً برای پیروزی حزب مثلاً سوسیالیست، دموکرات، جمهوریخواه
و غیره دستبه مبارزات بهاصطلاح سیاسی علیه مردم خودشان میزنند و در راهرسیدن
به هدف مُنحرف خودشان، دست بههرکاری، از دستکاری و تقلّب در انتخاباتهای مختلف
گرفته تا حذف و تحریف قوانین و ایجاد تِراستهای بزرگ و یا بهانحصارکشیدن
رسانههای گروهی دنیا میزنند، حالم بهممیخورد.
دنیای
واقعی و آزاد، از این حرفها جداست. این کارهای زشت فقط و فقط به نابودشدن منابعی
که میتوانست باعث آزادی انسانها شود، میانجامد؛ البتّه بهقیمت پولدارشدن حامیان خودشان! حامیانی که همون
پولها را صرف همین مبارزات سیاسی میکنند. بخدا اینها معتادند. مگر معتاد باید به
هروئین، تریاک و یا شیشه معتادباشه. سیاست و سیاستبازی هم اعتیادداره. سیاستمدار
قلّابی، همهچیز و همۀ رویدادها را سیاسی میبینه و همه را جاسوس دشمن سیاسی خودش
میپنداره. این درد بیدرمان سیاستمداران اکثر جوامع هست.
آبِ
عزیزم، این یک درد بزرگی است که میتونی مبتلایانش را دربین همونهایی که با مردم
خودشون بعنوان مبارزات سیاسی و حزبی، جنگیدند، بیابی. خون آنها آلوده به ویروس غیرقابل
درمان سیاستزدگی است. میگی نه، برو به همون جزیرۀ کیش که داخل همین کشور هست،
سَربزن. برو به مناطق بیطرف سَربزن. برو به مناطقی که توانستهاند درست درهمان
راستای انسانیّت و رفاه جوامع بشری قدمبردارند، سَربزن. ببین چطوری تونستند به
آزادی و کمال دستیابند. برو مسیحیّت، اسلام و سایر ادیان و مکانهای مقدّسشان را
در آن جوامع ببین. حقیقت انسان، تعالی جویی است و آنرا در جوامع آزاد میتوان یافت.
آبِ
عزیز، اشتباهنکن. نمیتونی آزادی و معرفت و انسانیّت را در جایی مثل عربستان ببینی.
وجود مراکز اصلی مذهبی مسلمانان در اینگونه جاها، هیچ توجیهی برای آزادی نیست.
حاکمانشان نیز همچون سایر سیاستمداران آلوده و دروغگوی دنیا، آزادی را در زندانی
بانام مقدّسات، حبس کردهاند. مقدّساتی که ریشه در باورهای انسانها دارند. اینها
استثمارگران مذهبی هستند. افرادی که به هموطنانشان هم دروغ میگویند. همان بازی سیاست
برای حامیان، و حمایت مالی حامیان برای سیاستمداران است. این وسط مردم فقط یک
اسباببازی هستند. فقط یک ابزارهستند. فقط حیوانات باربَری هستند که با طعمهای
متناسب با هرجامعه، شکارشدهاند. در عربستان، مکانهای مقدّس و استناد به سنّت نبیّ(ص)،
طعمه بودهاست. درجایی دیگر، سوسیالیسم و حمایت از کارگر. آنجای دیگر یک موضوع ملّی
و حفاظت از خاک و سرزمین. هرجایی، نیرنگی را طعمهکردهاند.
این
بیچارهها نمیدانند که اگر راستی را پیشۀ خودکردهبودند، چه منافع عظیمی را به
خود، حامیان و مردمشان میرساندند. امروزه بازرگانان هم فهمیدهاند که رقابت، با
حمایت از همکار، یکی است. درواقع کمک به بازرگان دیگر، باعث رونق بازارمیشود و
خود او نیز سهیم این رونق افزوده خواهدبود. بازارهای بورس اجناس و تعداد زیادی
بنگاه معاملاتی و فروشگاه درکنارِهَم نشان از این واقعیّت است. پاساژها و مراکز
تجاری کوچک، بزرگ و بینالمللی نیز مؤیّد همین حقیقت هستند.
سازمان
ملل هم میتوانست درهمین راستا قدمبردارد ولی آیا مَگر این سیاستمداران پَست و
دزدانِ صاحبخانه اِجازهدادند؟!