۱۳۸۶ بهمن ۱۳, شنبه

يادگار 12/11/1386

- بازگشت به موسیقی

امروز اتّفاق عَجیبی بَرام رُخ‏داد: بَعد از مُدّتها، داشتم به رادیوی اِف.اِمِ ماشینم وَرمی‏رَفتم و بجای رادیو قرآن و رادیو مَعارف سُراغ ایستگاههای دیگِه هم رفتم. ناگهان نوایی را از یکی از ایستگاه‏ها شنیدم که ابداً نتونِستم اَزِش بگذرَم. هَمون سُرود «اِی ایرانِ» معروف بود که توسّطِ یکی از گروههای اُرکست-سَمفونیکِ اَصلی اِجراء شدِه‏بود. بصورتِ کاملاً غیر‏اِرادی دَستهام تکان‏خوردن و بهَمراهِ موسیقی و نُتهای بی‏هَمتایَش پَروازکردند و این‏طرَف و اون‏طرَف رفتند. نواها، هَمنوازیها و صِداها مَنو به دورانی بازگردانده‏بودند که موسیقی را می‏فهمیدَم و اَزِش لذّت‏می‏بُردَم. آره؛ دوباره و پَس اَز سالها موسیقی را دَرک‏می‏کردَم. همون حِسّ قدیم بهِم دَست‏دادِه‏بود. آخِه، مَن اونوقتها فقط برای موسیقی‏های کامِل وقت‏می‏زاشتم. با موسیقی‏هایی که یک زندِگی کامِل داشتند، حرف‏می‏زدَم و یا به اونها گوشِ‏دل می‏سِپُردم. بسیاری از آثار کِلاسیک از همین رَدیف بودند و اِجراهای فوق‏العادِّۀ اُرکستهای بُزرگ هَم را مَعمولاً ازدَست‏نمی‏دادم. در زمانِ گوش‏دادن به موسیقی، سکوتِ کامِل را رُعایَت‏می‏کردم و از اون دَستِه اَفرادی نبودَم که همیشه و دَرهَمِه‏حال، همینطوری و بی‏هَدَف و فقط از سَرِ عادَت نوایی و نواری را درکِنارِ دَستِشون روشن‏نگاه‏می‏داشتند.

مَن بَرای یک موسیقیِ کامل، دوره‏های زندگی قائِل‏بودم و دَر رَوَندِ آن، دوره‏های رُشد، بلوغ، جَوانی و اِدامۀ زندگی و حَتّی تجدیدِ‏حَیات و بازگشت به زندگی را در ذِهنم مُجَسّم‏می‏کردم و حالا، پس از سالها دوری از آن اوضاع و اِحساسات، دوباره به هَمان عالَم بازگشته‏بودم.

پس از پایانِ سُرودِ «اِی ایران»، رادیو را خاموش‏نکردم و به ایستگاه دیگری هم تغییرندادم. به سایر موسیقی‏ها گوش‏دادم. خدای من، هَمِۀ موسیقی‏ها را می‏فهمیدَم. من دوباره زندِه‏شده‏بودَم!!! چرا؟ چگونه؟ و چرا در این زمان؟

هیچ نظری موجود نیست: