- آرامش در آب
امشب رفتهبودم استخر سرپوشیدۀ کوثر. تقریباً سَرِ کوچمون هست. پسر برادرم را هم همراهم بردهبودم. وقتیکه روی آب درازمیکشم، و به موسیقیی که ازدرون آب پخشمیشه گوشمیکنم، یکجورائی آرامشپیدامیکنم. ولی امشب حالم خوب نبود. نزدیک به سهریع ساعت، کمی حالت تهوّع داشتم. نوعی خستگی احساس میکردم. نمیدونم چرا ولی شاید بخاطر این بود که گرسنه بودم و چیزی نخوردهبودم. درواقع سطح فرهنگی افرادی که به این مجموعه پامیزارن، غالباً بالا است و تقریباً احساس خوبیدارم ولی نمیدونم چرا امشب بهم خوشنگذشت؟ شاید علّتش این بود که اونجا شلوغ بود. ولی بهرحال آب آرامشبخش هست. مگه نه «آب» عزیزم؟
- ولایت
اونطور که شنیدهام، براساس روایات، امام زمان(عج) دو غیبت داشتهاند. غیبت کوتاه و غیبت طولانی که هنوز ادامهدارد. درزمان غیبت کوتاهشون، چهارتا نائِب خاصّ داشتهاند. هنگامیکه نائب چهارم متوجّهمیشوند که بعد از ایشان نائب خاصّی نخواهدبود و غیبت کبری(طولانی) شروعخواهدشد، از ایشان میپرسند که دراین مدّت پیروان و شیعیانتان از چه کسی تبعیّت کنند؟ آنطور که شنیدهام ایشان نیز پاسخمیدهند که از علماء پیروی نمایند. نباید فراموشکرد که خلفای وقت و قبل از آن(امویّان و عبّاسیّان) مورد تأیید امامان نبودهاند. امروز که چهارده قرن از آنزمان میگذرد و مرزهای سیاسی، قلمروهای شناختهشدۀ بینالمللی همچون کشورها را با نظامهای سیاسی متفاوت از یکدیگر جدانمودهاست، مسلّماً با این کثرت جمعیّت و تنوّع سلائق و گرایشها، انتخاب عالِم اَعلَم بگونهای که همِگان قبولشداشتهباشند بهراحتی مُیسّرنیست. زیرا براساس رویِۀ شیعیان دوازدهامامی، هرکسی به فراخور فهم، دانش و عقاید خود، مقلِّد مجتهدی که تشخیصدادهاست اَعلَم میباشد، شدهاست.
هرچند میشود که عُلما و مجتهدین مختلفی بعنوان مَراجعتقلید در یک اقلیم فرضکرد ولی نمیتوان بیش از یک حاکم را برای همان اقلیم درنظرگرفت. ازآنجا که برای یافتن همان یک عالِمی که مورد اشارۀ امام زمان(عج) بودهاست، لازماست نوعی اِجماعِعمومی برقرارگردد، در قانون اساسی موجود ایران پیشبینی شدهاست که بهشیوۀ رأیگیری، مردم هرکس که تصوّرمیکنند شایستگی دارد را به مجلسی بنام «مجلس خبرگانرَهبری» میفرستند. سپس این افراد که از دانش فقهی درحدّ بالائی برخوردارند، صلاحیّت بحث و تبادل نظر جهت شناسائی همان عالِمِاَرشد را خواهندداشت. بههمین سادگی. من سعیکردم تمام این مراحل را از اوّل تا آخر مرورکنم. علّتش هم این بود که نمیخواستم تحتتأثیر جار و جنجالهای رسانهای و درگیریهای زشتِ بعد از انتخاباتِدَهُم قراربگیرم و راه درست را از نادرست، بهطریقی صحیح برای خودم تشخیصدهم. از رفتار متعصِّبانه نیز جدّاً پرهیزکردم و به منابعی که مییافتم، نگاهی بنیادین میانداختم. سخنان تحریکآمیز از دو جناح را به ذهنم راهنمیدادم تا مبادا دُچار لغزش نگردم.
جالبتر اینکه به «جمهوریّت» نیز نگاهی انداختم. اوّلین اِبهام این بود که درزمان امامان شیعه، اصلاً نظام جمهوری و بحث دِموکراسی وجودنداشتهاست؛ بنابراین شاید اشارۀ امام به این روش خاصّ، اینک که روشهای انتخاباتی و دِمُوکراتیک پدیدآمدهاست، باید بهشکل دیگری تغییریابد؟ ولی باکمی دقّت دریافتم که همواره دِمُوکراسی وجودداشتهاست و تنها نحوۀ گفتار و اَدای نام آن متفاوت بودهاست. درهمان صَدر اسلام مثالهای زیادی از شیوههای دِمُکراسی را میدتوان دید. بنابراین اشارۀ امام به این مورد نمیتوانسته نقض اُصول دِمُکراسی باشد. دیدی؟ اینهم خیلی ساده بود. بدون نیاز به نقدهای مُزخرَف و طولانی رسانههای جنجابرانگیز و یا حتّی بسیار متعصّب.
- اپوزاسیون!!!
گفتم که از شنیدن واژۀ «حِزب سیاسی» خندهام میگیرد. البتّه به آن احتراممیگذارم ولی بهرحال تشکّل حزبی برایم در درازمدّت غیرقابل تصوّر است؛ دستِکم فعلاً اینجوری فکرمیکنم. امّا از آن خندهدارتر واژۀ «اُپوزاسیون» هست. مجموعۀ ناهنجار از گروهها و احزاب مخالف نظام که اختلافات بسیاربسیار اساسی بایکدیگر دارند. حتّی وجود یکدیگر را نقضمیکنند. عجیبتر اینجاست که اگر به مقصود خود نزدیکشوند، درست در آخرین مرحله، یقیناً بهجان یکدیگر میافتند. از فحّاشی گرفته تا روکردن پَتۀ یکدیگر و تا جنگ مسلّحانه و انحصارطلبی و هزار اتّفاق دیگر. بعضیشون اساساً لائیک هستند درحالیکه برخی به اصل ولایتفقیه معتقدند. این وسط عدّهای هم سکولار میاندیشند. میبینی؟ اصلاً این گروهها نمیتوانند باهَم توافق بنیادی و یا ظاهریِ درازمدّت داشتهباشند. عجیبتر اینکه افرادیکه سعی در باور این اندیشه دارند که موجودیّت مستقل و قویی بنام «اپوزاسیون مخالف نظام» وجوددارد، آن دو کاندید معترض به نتایج انتخابات که البته هواداران بسیار زیادی نیز دارند را عضو همین اَپوزاسیون میدانند! این درحالیاست که این افراد التزام کتبی به ولایت مطلقۀ فقیه دادهاند و عملاً سالها مبارزین خطّ مقدّم درمقابل گروهها و دستجات متعدّد همان بهاصطلاح اَپوزاسیون بودهاند! بنابراین بکارگیری واژۀ «اَپوزاسیون» برای من از بکارگیری واژۀ «حزب سیاسی» بهمراتب خندهدارتر میباشد؛ امّا بهرحال بعنوان یک واژه از فرهنگ لغات علوم سیاسی آنرا میپذیرم. و اگر آنرا یک تشکّل سیاسی فرضکنم، آنرا سُستترین نوع تشکّل بشری میدانم که برای مدّت کوتاهی میتوان هویّت آنرا پذیرفت. فقط همین!
- سیاست و دوست نادان
بههمان اندازه که از فعّالیّتهای علمی، تحقیقاتی و عامالمنفعه لَذّتمیبرم، حالَم از سیاست بهَممیخورد. توی همین جریانات اَخیر، چندماه پیش اعلام کردند فلانی در نقض اظهارات پیشین خود، قراراست در یک میزگرد درمقابل دوربینهای تلویزیون صحبتکند. تصوّر اینبود که جالب توجّه باشد و مخاطبین زیادی را جذبنماید. وقتیکه آن میزگرد تشکیلشد و آن بندۀ خدا که البتّه بسیار محترم است نیز باداشتن مشکلات گفتاری، لَب به سُخن گشود، متوجّهشدم که دَستاَندرکاران بهاین نکته توجّهنکردهبودند که اکثریّت مردم جامعه اصلاً ایشان را نمیشناسند. برای خود من هرگز شرایطی رُخندادهبود که متوجّۀ ایشان گردم. موضوع خیلی سادهاست: عضو شورای شهر تهران، بیشتر مورد توجّه یک تهرانی است و نه سایر شهرها. البتّه سوابق ایشان نیز مهمّ است ولی عملاً بگونهای نبود که ایشان مورد توجّه عدّۀ بسیارزیادی بودهباشند. خصوصاً اینکه درهمان میزگرد، از کلمات، عبارات و جملهبندیهای بسیار پیچیده و سختی استفادهشد که قطعاً نمیتوانست مخاطب عامّ داشتهباشد.
بگذار بهزبان سادهبگم: بَد دفاع کردن از یک چیز، بمراتب بدتر از دفاعنکردن از همان چیز است و بلکه بمراتب مؤثّرتر از حملهکردن بههمان چیز.
جمعبندی: دریک مبارزۀ سیاسی، حضور افراد ناشی، یعنی راهدادن «دوستان نادان» به مَعرکِه و پیچیدهتر کردن موضوع است. آخِه سیاستمدار بیسلیقه، چهفایدهای جُز آزار خودی داره؟
- اصل سیاست
ایبابا، کجای کاری؟ اگِه میخواهی خدمتی بکنی، مستقیم بُرو سَر اَصلِ مَطلَب. ببین عزیز من، با حَلوا-حَلواکردن، دهان شیرین نمیشِه. کلّی مُفسِد اِقتصادی و مُدیریّتی وجود داره که دارن تیشه به ریشۀ همهچیز میزنن، بعد تو بجای اینکه با دَرسخوندنِت، فعّالیّت اجتماعی صحیحِت و یا کار اداری صادقانهات بههمراه شفّافسازی هرچه بیشتر محیط و رساندن اطّلاعات به مردم و مسئولین باشی، شروعکردی به سَردادن شعارهای بیپایان سیاسی و برخوردهای متعصّبانه و زشت جناحی!
بَرو ببین موقعیکه مردم بهجان همدیگه افتادهاند این حضرات از آب گلآلود چه بهرههائی که نمیبَرن. از مأموریّتهای بیدلیل جهت غصب حقّمأموریّت از کیسۀ بیتالمال تا سمینارهائی که بیشتر به «سِمی نهار» میمونِه و اَصل اَساسی بُخور-بُخور تمامعیار در آن رُعایت گشتهاست و تا هزارتا سوء استفادۀ قشنگ از حقّ مردم بیچاره. میبینی، ماشین اداری رفته توی ترافیک که برای منزل جناب رئیس، یک قالب پنیر معمولی بخره. البتّه هراز گاهی هم دوستان همسر آقای مدیر را ببره دانشگاهشون و خود همسر مکرّمه را ببره کلاس موسیقی. آه راستی، در وقت اداری، جناب مدیر بعنوان مأموریّت شهری، باید با یک رانندۀ محترم خدازدِه، بره تمام کارهای بانکی، شخصی و اداری خودش را پس از انجام کلّیّۀ معاملات شخصی و خرید و فروش باغشهر انجام بده. بعدش هم فرزند گِرامی مدیر گرانقدر باید با همان خودرو اِداری از مهدکودک به طرف منزل بُردِهشود. نهار هم برای ایشان گرفتهشده تا قدمرنجه فرمایند و بعد از تناول طعام اداری، در حدّ اضافهکاری، همان وظائف اداریی که قراربودهاست صبح انجامدهند، بعد از آنکه قسمت اعظم را به دوش کارمندان شریف بدبخت انداختهاند، انجامدهند. البتّه چَتهای طولانیمدّت از خطوط اینترنت اداری که از اَهَمِّ واجبات است و هرگز فراموش نمیشود.
روزهای دیگر هم اگر کاری و معاملهای نباشد، همان ماشین اداری باید ایشان را به منزل ببَرد تا در وقت اداری، استراحت فرموده و دودی تازهنمایند. سپس برای امورات خطیر بعدازظهر در قالب یک اضافهکاری باحال، خدمتی صادِقانه انجامدهند و همۀ مدیران اَرشد سازمان، ایشان را بسیار فعالّ و خانوادۀ گرامیشان را بسیار باگذشت بپندارند! نه، ناراحت نشو، اون مدیران اَرشد هَم معمولاً قلّههای ترَقّی را همینگونه ولی باکمی تخفیف طیّنمودهاند. مواظبباش، اگه چیزی دیدی نری به رَدِههای بالاتر خبربدیها! اونها هم خودشون یکجورائی اَهلِش هستند مگرنه اینهمه شُترسَواری دُلّا-دُلّا نمیشد. اگر هم خیلی بهت داره فشارمیاد و باید خودت را خالی کنی، بیا توی همین وبلاگها بصورت داستانهای باورنکردنی و یا جُک و لطیفه بنویس. مگرنه از نونخوردن میافتی و جلو زن و بچّهات حسابی شرمندهمیشی.
میبینی، من توی همین خطّهای بالا چقدر خیالپردازی کردم! توهم درمورد مدیران بَد از همین خیالپردازیها بکن. مَن و اَمثالِ مَن، میفهمیم. هَمدَردیم. به کسی هَم نمیگیم. اگه بگیم هَم فقط واسِۀ خندِهاست. واقعیّتی که نداره! یادت باشه: مولای متّقیان، امام علی(ع)، سَر دَر چاه نالِهمیکردَند. اگِّه مَن و تو چیزی را میبینیم، بمراتِب کمتر از امیرالمؤمنین است و بدان که در عَصر اِرتباطات، این وبلاگها همون چاه امامعلی(ع) میباشند. بعد از چهارده قرن، صدای او از درون همان چاه به گوش ما میرَسد و روزی نیز صِدای ما از درون همین وبلاگها به گوش مسئولین صالح و سربازان واقعی امامزمان(عج) خواهدرسید.
فقط باید هوشیارباشی. وقتی اینجوری بهِت فشارمیاد، به بیراهِه نرو. هو وَ جنجالهای سیاسی و نیز حزب و حزببازی و این داستان اُپوزاسیون، فقط یک اِنحِراف است. بجای اینکه توان خودت را صرف بحثهای بیپایان سیاسی بکنی، سعی کن با فعّالیّت مؤثّرتر و کوشش صادقانهتر، جامعۀ اطرافت را باطراوتتر کنی و فرصت سوءِ استفادهها را از رانتخواران و دُزدان بگیری. یقینداشتهباش که با بازیهای سیاسی نمیتوان جلو هیچنوع فسادی را گرفت:
گاو نَر میخواهد و مَردِ کُهن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر