۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

يادگار 16/11/1388

- آرامش در آب

امشب رفته‏بودم استخر سرپوشیدۀ کوثر. تقریباً سَرِ کوچمون هست. پسر برادرم را هم همراهم برده‏بودم. وقتیکه روی آب درازمی‏کشم، و به موسیقیی که ازدرون آب پخش‏میشه گوش‏می‏کنم، یکجورائی آرامش‏پیدامی‏کنم. ولی امشب حالم خوب نبود. نزدیک به سه‏ریع ساعت، کمی حالت تهوّع داشتم. نوعی خستگی احساس می‏کردم. نمی‏دونم چرا ولی شاید بخاطر این بود که گرسنه بودم و چیزی نخورده‏بودم. درواقع سطح فرهنگی افرادی که به این مجموعه پامی‏زارن، غالباً بالا است و تقریباً احساس خوبی‏دارم ولی نمی‏دونم چرا امشب بهم خوش‏نگذشت؟ شاید علّتش این بود که اونجا شلوغ بود. ولی بهرحال آب آرامش‏بخش هست. مگه نه «آب» عزیزم؟

- ولایت

اونطور که شنیده‏ام، براساس روایات، امام زمان(عج) دو غیبت داشته‏اند. غیبت کوتاه و غیبت طولانی که هنوز ادامه‏دارد. درزمان غیبت کوتاهشون، چهارتا نائِب خاصّ داشته‏اند. هنگامیکه نائب چهارم متوجّه‏می‏شوند که بعد از ایشان نائب خاصّی نخواهدبود و غیبت کبری(طولانی) شروع‏خواهدشد، از ایشان می‏پرسند که دراین مدّت پیروان و شیعیانتان از چه کسی تبعیّت کنند؟ آنطور که شنیده‏ام ایشان نیز پاسخ‏می‏دهند که از علماء پیروی نمایند. نباید فراموش‏کرد که خلفای وقت و قبل از آن(امویّان و عبّاسیّان) مورد تأیید امامان نبوده‏اند. امروز که چهارده قرن از آن‏زمان می‏گذرد و مرزهای سیاسی، قلمروهای شناخته‏شدۀ بین‏المللی همچون کشورها را با نظام‏های سیاسی متفاوت از یکدیگر جدانموده‏است، مسلّماً با این کثرت جمعیّت و تنوّع سلائق و گرایش‏ها، انتخاب عالِم اَعلَم بگونه‏ای که همِگان قبولش‏داشته‏باشند به‏راحتی مُیسّرنیست. زیرا براساس رویِۀ شیعیان دوازده‏امامی، هرکسی به فراخور فهم، دانش و عقاید خود، مقلِّد مجتهدی که تشخیص‏داده‏است اَعلَم می‏باشد، شده‏است.

هرچند می‏شود که عُلما و مجتهدین مختلفی بعنوان مَراجع‏تقلید در یک اقلیم فرض‏کرد ولی نمی‏توان بیش از یک حاکم را برای همان اقلیم درنظرگرفت. ازآنجا که برای یافتن همان یک عالِمی که مورد اشارۀ امام زمان(عج) بوده‏است، لازم‏است نوعی اِجماعِ‏عمومی برقرارگردد، در قانون اساسی موجود ایران پیشبینی شده‏است که به‏شیوۀ رأی‏گیری، مردم هرکس که تصوّرمی‏کنند شایستگی دارد را به مجلسی بنام «مجلس خبرگان‏رَهبری» می‏فرستند. سپس این افراد که از دانش فقهی درحدّ بالائی برخوردارند، صلاحیّت بحث و تبادل نظر جهت شناسائی همان عالِمِ‏اَرشد را خواهندداشت. به‏همین سادگی. من سعی‏کردم تمام این مراحل را از اوّل تا آخر مرورکنم. علّتش هم این بود که نمی‏خواستم تحت‏تأثیر جار و جنجال‏های رسانه‏ای و درگیری‏های زشتِ بعد از انتخاباتِ‏دَهُم قراربگیرم و راه درست را از نادرست، به‏طریقی صحیح برای خودم تشخیص‏دهم. از رفتار متعصِّبانه نیز جدّاً پرهیزکردم و به منابعی که می‏یافتم، نگاهی بنیادین می‏انداختم. سخنان تحریک‏آمیز از دو جناح را به ذهنم راه‏نمی‏دادم تا مبادا دُچار لغزش نگردم.

جالب‏تر اینکه به «جمهوریّت» نیز نگاهی انداختم. اوّلین اِبهام این بود که درزمان امامان شیعه، اصلاً نظام جمهوری و بحث دِموکراسی وجودنداشته‏است؛ بنابراین شاید اشارۀ امام به این روش خاصّ، اینک که روش‏های انتخاباتی و دِمُوکراتیک پدیدآمده‏است، باید به‏شکل دیگری تغییریابد؟ ولی باکمی دقّت دریافتم که همواره دِمُوکراسی وجودداشته‏است و تنها نحوۀ گفتار و اَدای نام آن متفاوت بوده‏است. درهمان صَدر اسلام مثال‏های زیادی از شیوه‏های دِمُکراسی را می‏دتوان دید. بنابراین اشارۀ امام به این مورد نمی‏توانسته نقض اُصول دِمُکراسی باشد. دیدی؟ اینهم خیلی ساده بود. بدون نیاز به نقدهای مُزخرَف و طولانی رسانه‏های جنجا‏برانگیز و یا حتّی بسیار متعصّب.

- اپوزاسیون!!!

گفتم که از شنیدن واژۀ «حِزب سیاسی» خنده‏ام می‏گیرد. البتّه به آن احترام‏می‏گذارم ولی بهرحال تشکّل حزبی برایم در درازمدّت غیرقابل تصوّر است؛ دستِکم فعلاً اینجوری فکرمی‏کنم. امّا از آن خنده‏دارتر واژۀ «اُپوزاسیون» هست. مجموعۀ ناهنجار از گروه‏ها و احزاب مخالف نظام که اختلافات بسیار‏بسیار اساسی بایکدیگر دارند. حتّی وجود یکدیگر را نقض‏می‏کنند. عجیب‏تر اینجاست که اگر به مقصود خود نزدیک‏شوند، درست در آخرین مرحله، یقیناً به‏جان یکدیگر می‏افتند. از فحّاشی گرفته تا روکردن پَتۀ یکدیگر و تا جنگ مسلّحانه و انحصارطلبی و هزار اتّفاق دیگر. بعضیشون اساساً لائیک هستند درحالیکه برخی به اصل ولایت‏فقیه معتقدند. این وسط عدّه‏ای هم سکولار می‏اندیشند. می‏بینی؟ اصلاً این گروه‏ها نمی‏توانند باهَم توافق بنیادی و یا ظاهریِ درازمدّت داشته‏باشند. عجیب‏تر اینکه افرادیکه سعی در باور این اندیشه دارند که موجودیّت مستقل و قویی بنام «اپوزاسیون مخالف نظام» وجوددارد، آن دو کاندید معترض به نتایج انتخابات که البته هواداران بسیار زیادی نیز دارند را عضو همین اَپوزاسیون می‏دانند! این درحالی‏است که این افراد التزام کتبی به ولایت مطلقۀ فقیه داده‏اند و عملاً سال‏ها مبارزین خطّ مقدّم درمقابل گروه‏ها و دستجات متعدّد همان به‏اصطلاح اَپوزاسیون بوده‏اند! بنابراین بکارگیری واژۀ «اَپوزاسیون» برای من از بکارگیری واژۀ «حزب سیاسی» به‏مراتب خنده‏دارتر می‏باشد؛ امّا بهرحال بعنوان یک واژه از فرهنگ لغات علوم سیاسی آنرا می‏پذیرم. و اگر آنرا یک تشکّل سیاسی فرض‏کنم، آنرا سُست‏ترین نوع تشکّل بشری می‏دانم که برای مدّت کوتاهی می‏توان هویّت آنرا پذیرفت. فقط همین!

- سیاست و دوست نادان

به‏همان اندازه که از فعّالیّت‏های علمی، تحقیقاتی و عام‏المنفعه لَذّت‏می‏برم، حالَم از سیاست بهَم‏می‏خورد. توی همین جریانات اَخیر، چندماه پیش اعلام کردند فلانی در نقض اظهارات پیشین خود، قراراست در یک میزگرد درمقابل دوربین‏های تلویزیون صحبت‏کند. تصوّر این‏بود که جالب توجّه باشد و مخاطبین زیادی را جذب‏نماید. وقتیکه آن میزگرد تشکیل‏شد و آن بندۀ خدا که البتّه بسیار محترم است نیز باداشتن مشکلات گفتاری، لَب به سُخن گشود، متوجّه‏شدم که دَست‏اَندرکاران به‏این نکته توجّه‏نکرده‏بودند که اکثریّت مردم جامعه اصلاً ایشان را نمی‏شناسند. برای خود من هرگز شرایطی رُخ‏نداده‏بود که متوجّۀ ایشان گردم. موضوع خیلی ساده‏است: عضو شورای شهر تهران، بیشتر مورد توجّه یک تهرانی است و نه سایر شهرها. البتّه سوابق ایشان نیز مهمّ است ولی عملاً بگونه‏ای نبود که ایشان مورد توجّه عدّۀ بسیارزیادی بوده‏باشند. خصوصاً اینکه درهمان میزگرد، از کلمات، عبارات و جمله‏بندی‏های بسیار پیچیده و سختی استفاده‏شد که قطعاً نمی‏توانست مخاطب عامّ داشته‏باشد.

بگذار به‏زبان ساده‏بگم: بَد دفاع کردن از یک چیز، بمراتب بدتر از دفاع‏نکردن از همان چیز است و بلکه بمراتب مؤثّرتر از حمله‏کردن به‏همان چیز.

جمع‏بندی: دریک مبارزۀ سیاسی، حضور افراد ناشی، یعنی راه‏دادن «دوستان نادان» به مَعرکِه و پیچیده‏تر کردن موضوع است. آخِه سیاستمدار بی‏سلیقه، چه‏فایده‏ای جُز آزار خودی داره؟

- اصل سیاست

ای‏بابا، کجای کاری؟ اگِه می‏خواهی خدمتی بکنی، مستقیم بُرو سَر اَصلِ مَطلَب. ببین عزیز من، با حَلوا-حَلواکردن، دهان شیرین نمی‏شِه. کلّی مُفسِد اِقتصادی و مُدیریّتی وجود داره که دارن تیشه به ریشۀ همه‏چیز می‏زنن، بعد تو بجای اینکه با دَرس‏خوندنِت، فعّالیّت اجتماعی صحیحِت و یا کار اداری صادقانه‏ات به‏همراه شفّاف‏سازی هرچه بیشتر محیط و رساندن اطّلاعات به مردم و مسئولین باشی، شروع‏کردی به سَردادن شعارهای بی‏پایان سیاسی و برخوردهای متعصّبانه و زشت جناحی!

بَرو ببین موقعیکه مردم به‏جان همدیگه افتاده‏اند این حضرات از آب گل‏آلود چه بهره‏هائی که نمی‏بَرن. از مأموریّت‏های بی‏دلیل جهت غصب حقّ‏مأموریّت از کیسۀ بیت‏المال تا سمینارهائی که بیشتر به «سِمی نهار» می‏مونِه و اَصل اَساسی بُخور-بُخور تمام‏عیار در آن رُعایت گشته‏است و تا هزارتا سوء استفادۀ قشنگ از حقّ مردم بیچاره. می‏بینی، ماشین اداری رفته توی ترافیک که برای منزل جناب رئیس، یک قالب پنیر معمولی بخره. البتّه هراز گاهی هم دوستان همسر آقای مدیر را ببره دانشگاهشون و خود همسر مکرّمه را ببره کلاس موسیقی. آه راستی، در وقت اداری، جناب مدیر بعنوان مأموریّت شهری، باید با یک رانندۀ محترم خدازدِه، بره تمام کارهای بانکی، شخصی و اداری خودش را پس از انجام کلّیّۀ معاملات شخصی و خرید و فروش باغ‏شهر انجام بده. بعدش هم فرزند گِرامی مدیر گرانقدر باید با همان خودرو اِداری از مهدکودک به طرف منزل بُردِه‏شود. نهار هم برای ایشان گرفته‏شده تا قدم‏رنجه فرمایند و بعد از تناول طعام اداری، در حدّ اضافه‏کاری، همان وظائف اداریی که قراربوده‏است صبح انجام‏دهند، بعد از آنکه قسمت اعظم را به دوش کارمندان شریف بدبخت انداخته‏اند، انجام‏دهند. البتّه چَت‏های طولانی‏مدّت از خطوط اینترنت اداری که از اَهَمِّ واجبات است و هرگز فراموش نمی‏شود.

روزهای دیگر هم اگر کاری و معامله‏ای نباشد، همان ماشین اداری باید ایشان را به منزل ببَرد تا در وقت اداری، استراحت فرموده و دودی تازه‏نمایند. سپس برای امورات خطیر بعدازظهر در قالب یک اضافه‏کاری باحال، خدمتی صادِقانه انجام‏دهند و همۀ مدیران اَرشد سازمان، ایشان را بسیار فعالّ و خانوادۀ گرامیشان را بسیار باگذشت بپندارند! نه، ناراحت نشو، اون مدیران اَرشد هَم معمولاً قلّه‏های ترَقّی را همینگونه ولی باکمی تخفیف طیّ‏نموده‏اند. مواظب‏باش، اگه چیزی دیدی نری به رَدِه‏های بالاتر خبربدی‏ها! اون‏ها هم خودشون یکجورائی اَهلِش هستند مگرنه اینهمه شُترسَواری دُلّا-دُلّا نمی‏شد. اگر هم خیلی بهت داره فشارمیاد و باید خودت را خالی کنی، بیا توی همین وبلاگ‏ها بصورت داستان‏های باورنکردنی و یا جُک و لطیفه بنویس. مگرنه از نون‏خوردن می‏افتی و جلو زن و بچّه‏ات حسابی شرمنده‏می‏شی.

می‏بینی، من توی همین خطّ‏های بالا چقدر خیال‏پردازی کردم! توهم درمورد مدیران بَد از همین خیال‏پردازی‏ها بکن. مَن و اَمثالِ مَن، می‏فهمیم. هَم‏دَردیم. به کسی هَم نمی‏گیم. اگه بگیم هَم فقط واسِۀ خندِه‏است. واقعیّتی که نداره! یادت باشه: مولای متّقیان، امام علی(ع)، سَر دَر چاه نالِه‏می‏کردَند. اگِّه مَن و تو چیزی را می‏بینیم، بمراتِب کمتر از امیرالمؤمنین است و بدان که در عَصر اِرتباطات، این وبلاگ‏ها همون چاه امام‏علی(ع) می‏باشند. بعد از چهارده قرن، صدای او از درون همان چاه به گوش ما می‏رَسد و روزی نیز صِدای ما از درون همین وبلاگ‏ها به گوش مسئولین صالح و سربازان واقعی امام‏زمان(عج) خواهدرسید.

فقط باید هوشیارباشی. وقتی اینجوری بهِت فشارمیاد، به بیراهِه نرو. هو وَ جنجال‏های سیاسی و نیز حزب و حزب‏بازی و این داستان اُپوزاسیون، فقط یک اِنحِراف است. بجای اینکه توان خودت را صرف بحث‏های بی‏پایان سیاسی بکنی، سعی کن با فعّالیّت مؤثّرتر و کوشش صادقانه‏تر، جامعۀ اطرافت را باطراوت‏تر کنی و فرصت سوءِ استفاده‏ها را از رانت‏خواران و دُزدان بگیری. یقین‏داشته‏باش که با بازی‏های سیاسی نمی‏توان جلو هیچ‏نوع فسادی را گرفت:

گاو نَر می‏خواهد و مَردِ کُهن

هیچ نظری موجود نیست: