۱۳۹۱ فروردین ۱۵, سه‌شنبه

يادگار 14/01/1391

- سیزده فروردین

خدا می‏داند که چقدر این روز برایم مهمّ است. این روز، روز آب است. روزی که آغاز حیات است. روز آغاز عشق. پس من این روز را به عشقم یعنی «آب» و همچنین «باد» و «ابر» و «قاصدک» تبریک می‏گویم.

- زمان تحویل سال

امسال حال عجیبی داشتم. آخِه از چندی پیش تصمیم گرفته‏بودم که در زمان تحویل سال، در کنار آرامگاه کورش بزرگ باشم. همان بزرگ‏مردی که در قرآن از او به نیکی نام‏برده‏شده‏است.

وای خدای من، نمی‏دانی چقدر جالب بود. خیلی لذّت بردم. باتمام مشکلاتی که وجودداشت، خِیل جمعیّت بود که در آن صبح‏گاه سَرد، به‏طرف پاسارگاد سَرازیر شده‏بودند. هرگوشه مَراسمی بود. ناگهان صدای فلوت و نَوای دلنوازی، توجّهمان را به‏خود جَلب‏می‏کرد. می‏رفتیم و می‏دیدم دوتا کودک دارند از روی نُت‏های موسیقی، با رهبری مادرشان، چه دلنشین می‏نوازند. آن‏سوتر، دختری داشت ویلون می‏نواخت. همه را مردم تشویق می‏کردند. صحنه‏های دلنشین فراوانی بود. بیشترین نواها، سرودهای میهنی و اصیلی همچون «اِی ایران» بود. همخوانی‏های گروهی رفته‏رفته فراگیرشد تا اینکه حلقه‏های شورانگیزی به‏دور آرامگاه آن مرد بزرگ زده‏شد و مردم، دست‏به‏دستِ یکدیگر، درحال چرخش بدور آرامگاه، سُرودمی‏خواندند.

آنچنان مَرا به شور آورد که شاید امسال را بهترین سال عُمرم می‏دانم! ازنظر روحی، بسیار بَشّاش هستم و انرژی فوق‏العادّه‏ای یافته‏ام. دائماً آن خانم زرتشی، دَر ذهنم نقش بسته‏است که به همه می‏گفت: «نورزتان خجَسته.» و سپس به هرکه می‏توانست، شیرینی هدیّه می‏داد.

دعای زمان تحویل سال زرتشتیان را علاوه‏بر زبان خودشان، به زبان فارسی نیز شنیدیم. من شاهد مردمی بسیار بسیار متمدّن و بافرهنگ بودم. جمعیّت کثیری از مسلمانان آنجا بودند و با احترام زیادی درکنار اقلیّت‏های مذهبی همچون زرتشتیان، خوشحال بودند.

آبِ عزیزم، آنجا دُرُست باب‏طبع تو بود. تازه بعدش رفتیم تخت‏جمشید. اونجا هم غوغایی بود. جمعیّت زیادی هم آنجا بودند.

- سیاست دروغ!

حالم از اون مُزخرفاتی که سیاستمداران عالم سَرهَم می‏بافند و به‏خوردِ مردمشون می‏دَن، بهَم‏می‏خوره. دائماً یک‏مُشت دروغ و ظاهرنمایی تحویل رسانه‏هایی که از اَساس دَربَند هَمونها هستند، می‏دهند تا اون رَسانه‏ها هم مردم بدبخت دنیا را سَرکار بزارن! تمام معاملات، در پُشتِ پرده‏ها و در کلان‏ترین سُطوح بین‏المللی انجام‏می‏شود و تمام سیستم‏های نظامی در توازنی عجیب، تضمین اون معاملات پُشتِ‏پَرده را حِفظ‏می‏کنند. امّا مردم در همه‏جای دنیا، مشغول اَراجیف اون رسانه‏ها می‏شوند تا مَبادا چیزی را از اصل جریان متوجّه‏بشوند و خدایی ناکرده، علیه اون سیاستمداران رذلشان، قیام نکنند!

یادمه که اون‏وقت‏ها با داستان‏هایی شبیه به هواپیمارُبایی، جنگ و نسل‏کشی در بُسنی‏هِرزگوین و هزارتا داستان دنباله‏دار دیگه، مردم دنیا را مشغول‏می‏کردند و درپَس اون حکایت‏ها که هزاران انجمنِ دِفاع از حقوق‏بَشر و جمعیّت‏های اسلامی و غیره درگیرشده‏بودند، چه منافع بین‏المللی نبود که بین خود اون سیاستمداران تقسیم‏‏نشد؟!

همین مسئلۀ تحریم جهانی ایران را ببین: از یکسو با چراغ‏قرمز چین و روسیّه، تحریم‏ها را شدیدتر کردند و فوقِش یکی‏چندتا جنگ زرگری باهم راه‏انداختند، امّا دستِ‏آخر تمام بازار ایران را به همون دو کشور معامله‏کردند. تمام اقتصاد و صنعت ایران را به‏نَفع همون چینی‏ها مصادره‏کردند. حقّ و حسابشون را هم از اونطرف با هم صاف‏کردند.

چینی‏های خاک‏بَرسَر هم طبق معمولِ تاریخ چندهزارسالۀ خودشون، نفهمیدند که لقمۀ بزرگتر، خود اَحمقِشون هستند. اقتصاد اونها وارد دوران ریسک شده و نشانه‏هایی از طُغیان‏های اجتماعی بُروزکرده. معنی‏اش هم اینه که در دورۀ زمانی بسیار طولانیی، رفته‏رفته شرایط اجتماعی چین وخیم‏تر شده و اونهمه ذخائر ارزی به‏جیب اون برنامه‏ریزان اصلی واریزخواهدشد!

درواقع اون قدرت مخفی اقتصاد جهانی، قربانی‏های زنجیره‏ای خودش را مبتنی بر «اصل ناپایداری» انتخاب‏می‏کند. یعنی اینکه ابداً با نظام حکومتی هیچ کشوری مشکل‏ندارد و اصلاً نمی‏خواهد اون نظام حکومتی سَرنگون‏شود بلکه فقط می‏خواهد که درحالت ناپایدار و درگیر چالش‏های درونی و بیرونی باشد. هنگامیکه کشوری دُچار چالش‏های درونی و بُرونی بصورت همزمان باشد، بزرگترین منشأِ ناآرامی و عدم پایداری سایر کشورها خواهدبود.

سیاستمداران دَستِ دوّم اَحمق و بسیاری از دنباله‏روهای متعصّب اونها کافی بود کمی به خودشون زحمت دهند و بروند زیادشدن روزافزون و تصاعدی اختلاف طبقاتی را در هرگوشۀ دنیا، ببینند. درواقع آنچه که باعث این افزایش تصاعدی ثروت شده‏است، همان بازی‏های بین‏المللی است. آتش‏زدن پرچم کشورها، توهین مستقیم به یکدیگر در داخل کشورها و حتّی بین کشورها، همه در ناپایداری جهانی نقش‏داشته‏است تا آنها به هدف خودشان که کسب هرچه‏بیشتر منابع قدرت و مالی است، بپردازند.

همین ایران را نگاه‏کن. هزارتا شاهد برای اعلام شرایط اضطراریِ مورد حمله‏قرارگرفتن ازطرف یک جایی مثل اسرائیل و دیگران، بصورت ناگهانی در رسانه‏های عالم ارائه‏می‏شود. تمام کانال‏های اطّلاعاتی هم چنین احتمالاتی را تأییدمی‏کنند. بنابراین ناگزیر، منابع عظیمی از دارائی‏های کشور، صرف تهیّه و انباشت تسلیهات نظامی‏می‏شود. منابعی که باید صرف تولید و خودکفایی می‏شد. متعاقب آن، اقتصاد کشور دچار بُحران‏شده و اقتصاددانان سعی در اجرای برنامه‏های جبرانی اقتصادی می‏کنند. سرمایه‏گذاری‏های متوقّف‏شده، دوباره ازسَرگرفته‏می‏شود ولی تا آمادۀ بهره‏برداری می‏شود، مشکل و تهدید دیگری باعث‏می‏شود تا منابع اقتصادی صرف هزینه‏های گزاف کنترل چالش‏های فراگیر اجتماعی و تکمیل سیستم‏های دفاعی شود.

تهدیدات سایبری نیز باعث‏می‏شود تا هزینه‏های سنگینی صرف امنیّت سایبری آنهم بصورت ناگهانی و بدون تحقیقات و توسعۀ زیربنایی شود. یعنی‏اینکه ساختار حکومتی برای مقابله با تهدیدات، اقدام‏به تعریف پُست‏های سازمانی و تشکیلات حفاظتی می‏کند. تشکیلاتی که فعّالیّتِ ناگهانی آنها به‏نوبۀ خود باعث شروع چالش‏های جدید در مجموعۀ ادارات و کلّ جامعه‏شده و گره‏هایی به گره‏های گردش کار اداری مردم اضافه‏می‏کشود.

همۀ این فعّالیّت‏ها باعث اتلاف گسترۀ منابع اقتصادی هر کشوری شده و آن کشور را از توسعه بازمی‏دارد. زمان اجرای پروژه‏ها طولانی‏شده و هنگامیکه به‏ثمرمی‏رسند، دیگر بی‏فایده‏شده و حتّی اجرای آنها بدلیل قدیمی‏بودن تجهیزات بکارگرفته‏شده و عدم سازگاری با تکنولوژی روز، باعث زیان مضاعف می‏شود.

اگر خوب نگاه‏کنی متوجّه‏می‏شوی که قربانی این بازی، تنها جهان سوّمی‏ها و اعراب نیستند بلکه همون کشورهایی که به‏تصوّر برخی، استعمارگر و ظالم هستند نیز، به‏نوبۀ خود قربانی هستند. درواقع منابع آنها توسّط سیاستمدارانشان درراستای حفظ منافع خودشان، صرف جنگ‏های گستردۀ سیاسی شده و عملاً همان ناپایداری را در اقتصاد خود دامن‏می‏زنند. خوب نگاه‏کن، ازدواج مجدّد «نیکولاس سارکوزی»، رئیس‏جمهور فرانسه با سَرکارخانم «کارلا برونی» درواقع تکمیل سناریوی حضور در عرصۀ قدرت آقای «برلوسکونی» بعنوان رئیس‏جمهور ایتالیّا بود. درواقع چالش‏های اجتماعی این دو کشور شباهت‏هایی دارد که ظهور همزمان این‏دو مورد در این دو کشور زیبا می‏توانست باعث ادامۀ آن شود. مردم هردو کشور مدّعی زیبایی شناختی و داشتن زیبارویان هستند.

همونطور که اون کشورها با استفاده از علاقمندی‏های تاریخی مردمشان سَرکار گذاشته‏شدند، کشورهای اسلامی هم درگیر تعصّبات و عقاید ظاهراً محکم خودشون شدند. پیروانِ فِرَق اسلامی غالباً شعار آن را دارند که: «فقط ما دُرست‏می‏گوییم و سایر فِرَق اسلامی، مُنحرف هستند!» حال، هرکشور اسلامی با پیوند به یکی از آن فِرَق، عملاً در سیاست‏های بنیادی خود، با دیگران مشکل پیداکرده و در درون حکومت‏ها نیز تابعین اعتقادی حکومت مرکزی با سایرین که تابع عقاید دیگر مذهبی بودند، درگیرشدند. این سناریوی ناپایداری ادامه‏داشته و از راه‏های مختلف آنها را درحالت تحریک داخلی و خارجی نگهداشتند.

- سازمان‏ملل کجاست؟

اگر دولت‏ها راست‏می‏گفتند و درعالم سیاست‏، دروغ‏نمی‏گفتند، نهادهای اطّلاعاتی و گستردۀ خود را درخدمت یک نهاد محکم بین‏المللی مثل همین سازمان‏ملل قرارمی‏دادند تا این فسادهای بین‏المللی را ریشه‏کن کنند. بازیی که حکومت چین با مردم ایران کرد، بُحران‏هایی که در فرانسه، ایتالیا، اروپا و یا آمریکا رُخ‏داد، پولشوئی‏های وسیعی که همواره در روسیّه درحال انجام‏است و هزاران مشکل دیگر، نیاز به فعّالیّت گسترده و بین‏المللی اطّلاعاتی دارد. هیچ کشوری به‏تنهایی نمی‏تواند از عُهدۀ عامل اصلی این ناپایداری جهانی بَرآید. قدرت در دست هیچ حکومت و کشوری نیست بلکه این مردم فریب‏خوردۀ کشورهای جهانند که درذهن خودشان عامل همۀ بدبختی‏های خود را، کشور دیگری می‏دانند.

تازمانیکه مردم دنیا نیاموزند که باید به یکدیگر و عقاید و سلایق یکدیگر احترام بگذارند و مداخله‏ای در سنّت‏ها و علایق هیچ انسانی نکنند، دنیا عرصۀ معاملۀ پشت‏پردۀ قدرت‏های بزرگ اقتصادی است که تشکیل‏شده از افراد خاصّ است و نه دولت‏های خاصّ!

انجمن‏های جهانیی همچون فراماسون‏ها، سازوکارهای بسیار منسجمی به قِدمَتِ چندصدسال دارند بگونه‏ای که حاصل تصمیمات و برنامه‏ریزی آنها، دَه‏ها سال بعد به‏ثمر می‏نشیند! ظهور فرقِه‏های مختلف و گاهاً متضادّ در ادیانی همچون مسیحیّت و اسلام درست همانند اختلافاتی است که اینک از یکسو بین دولت‏ها مشاده‏می‏شود و از سوی دیگر بین هردولت با اقشار مختلف مردم کشورش بُروزمی‏کند!

- راه‏حلّ

هرکسی که به‏راستی به عمق فاجعه پی‏ببَرد، بی‏شکّ به این نتیجه می‏رسد که بهترین راهِ مقابله، درست حرکت کردن در همان مسیری است که با ایجاد اینهمه گَرد و غبار، سعی در مَخفی‏کردن آن کرده‏اند. قدرت واقعی یک گروه، قوم و یا ملّت، در توان اقتصادی و کسب منافع و حفظ منابع خودشان است. آنها سعی در مشغول‏نگهداشتن مردم به بازی‏هایی همچون جَنگ‏های اِعتقادی، سیاسی و نظامی دارند. از هر وسیله‏ای، حتّی یک بازی خشن فوتبال نیز بیشترین استفاده را خواهندبُرد. آدم عاقل در این راستا، تحت تأثیر جوّسازی‏های آنها قرارنگرفته و سعی در ساخت و توسعۀ زیربنای اقتصادی و فعّالیّت‏های تدارکاتی آن همچون کسب دانش، تحقیق و پژوهش می‏نماید.

بُرو به سایت‏های اجتماعی مثل فیس‏بوک و یا گوگل‏پلاس که داره روزبه‏روز جایش را بیش‏ازپیش بازمی‏کنه، خوب نگاه‏کن. یک عدّه شروع‏به راه‏انداختن بحث سیاسی سنگینی‏می‏کنند. این بحث‏های سیاسی، خیلی زود فرومی‏کِشَد و افراد هوشمند، با بی‏تفاوتی به آنها، موضوعات دیگری را که عمومیّت داشته و از جنبه‏های سالم‏تر فرهنگی، هنری و یا زندگی برخوردار است را جانشین بحث‏های متعصّبانۀ اعتقادی و سیاسی می‏کنند. به اون افرادی که این کار را بصورت معمول انجام‏می‏دهند، توجّه‏کن. بسیاری از اونها بنابه دلایل مختلف، به پوشالی بودن اِدّعاهای بسیاری از سیاسیّون و احزابِ اینطرفی و اونطرفی، واقف‏شده‏اند. معلومه که بعضی‏هاشون درگذشته قربانیّان برخی از برخوردها بوده‏اند و خون‏های زیادی در دِل دارند امّا آموخته‏اند تا از واقعیّت وجودی مُثبتشان، حراست‏کرده و اجازه‏ندهند تا آن بازی‏گردانانِ نابکار، آنها را به قهقرای چاه‏های تاریک و بی‏پایان بحث‏های «بدون داور» سیاسی نکشانند. خیلی زود و نهایتاً پس از چندتا کامِنت‏نویسی، می‏بینی که افرادِ مُتِعَصّب و یا زِشت‏گفتار، تردشده و دیگر کسی به‏آنها پاسخی نمی‏دهد، بلکه صرفاً خودشان به خودشان نان قرض‏می‏دهند! همین برخورد را دررابطه با افرادی که کلمات زشت و ناپسند را بکارمی‏برند، می‏بینی. یعنی اینکه نوعی آگاهی عمومی بصورتی کاملاً نهادینه، رفتارهای زشت، خشن، مُتعصّبانه و مبتنی بر دروغگویی را ترد و منتزع می‏کند.

درسطح جامعه نیز شاهد همین برخورد هوشمندانه هستیم. درهمۀ مَجامع، اینچنین افرادی، کنارزده‏می‏شوند و چنانچه درجمعی حاضرشوند، جمع اگر سکوت‏نکند، بحث‏ها را به‏سمت دیگری هدایت‏می‏کند بگونه‏ای که چندبار شاهد بحران روانیی که منسوبین و نزدیکانِ افراد تَردشده، بودم. دیدم که برخی نزدیکانشان که با واقعیّت‏های اجتماعی بیشتر درتماس بودند، از رفتار آنها، ابتدا احساس شرم‏کرده و پس از مدّتی، شاید برای جبران تحقیر اجتماعی، به‏صورت ناشیانه سعی در تقلید رفتارهای همگن اجتماعی کردند. مسلّماً این یک بحران روانی-اجتماعی بود که نتیجه‏ای جُز بی‏ریشه‏شدن برای آنها و درگیر ابتذال و گمراهی و درمقابل نزدیکانِ خود قرارگرفتن، نداشت. بسی تأسّف که برخی از نیروهای فعّال جامعه، اینگونه درحال ریزش و ازپای‏درآمدن هستند! هیچ‏می‏دانی که ضایعات رفتاری و آسیب‏های روانیی که به این افراد واردمی‏شود، تا چند دَهِه بُحران‏های بی‏هویّتی جامعه را بدنبال‏خواهدداشت؟ اینگونه است که برادر را دشمن برادر و فرزند را بَدخواهِ پدر خواهی‏دید. به‏قول حافظِ عزیز اونم در چندین قرن پیش:

این چه شوریست که در دور قمر می بینم؟ // همه آفاق پُر از فِتنِه و شرّ می بینم

هر کسی روز بهی می طلبد از ایام // مُشکل آنست که هر روز بَتر می‏بینم

ابلهان را همه شربت ز گلاب و قند است // قوتِ دانا همه از خونِ جگر می‏بینم

اسب تازی شده مجروح به زیر پالان // طوق زرّین همه در گردنِ خر می‏بینم

دختران را همه جنگست و جَدَل با مادر // پسران را همه بدخواه پدر می‏بینم

هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد // هیچ شفقّت نه پدر را به پسر می‏بینم

پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن // که من این پند به از گنج و گوهر می‏بینم

- سینما و سیاست

شاهد مُدّعا هم همین سه‏تا فیلم است که به درگیری‏های خیابانی هم کشید. آخرش هم در برخی از شهرها، اِکران عمومیشان ممنوع‏شد. تا آنجا که می‏دونم اسم اون فیلم‏ها عبارتند از: «خصوصی»، «گشت اِرشاد» و «قلّاده‏های طلا». درواقع اون فیلم‏ها به‏نوعی بازخورد عقاید برخی از افراد اجتماع بود امّا بجای ایجاد یک فضای تبادل اندیشه و تعدیل و تقریب عقاید، به درگیری‏های شدید اَنجامید. آیا فکرمی‏کنی این موضوع پایان‏می‏یابد؟ قطعاً نه. از یکسو اِکران‏های اختصاصی در برخی مراکز و از سوی تکثیر لوح‏های فشرده و غیرقانونی ادامه‏خواهدیافت. باتوجّه‏به‏اینکه شرایط تبادل اندیشه بَرهَم‏خورده و به تقابل و درگیری انجامیده، بازهم سَرخوردگی و عقده‏های اجتماعی در هردو گروه بصورت حادّ و باکمال تأسّف بصورت مضمن رُشدخواهدکرد. دُرُست در راستای همون «اصل ناپایداری» جامعه را همچنان درگیرخودنگاه‏داشته و علاوه بر اتلاف انرژی‏ها، از فعّالیّت اصلی و تولیدی و شکوفایی اقتصادی، دورتر و دورترخواهدکرد. درست همانگونه که فِرقه‏سازی در دَهِه‏های پیشین با مردم دنیا و خصوصاً مسلمانان باعث رکود و عقب‏ماندگی اساسی جوامع شد!

این نکته‏را بیادداشته‏باش که هرنوع تسلّط گروهی بر گروهِ دیگر در درون یک جامعه، خواستگاه نوعی درگیری طولانی‏مدّت و غیرقابل کنترل می‏باشد که نتیجه‏ای جُز نابودی آن جامعه را دربرنخواهدداشت. مسلّماً جامعه‏ای که مبتنی بر تسلّط گروهی بر گروه دیگر اداره‏می‏شود، دیر یا زود، دستکم براثر تعارضات و تحدیدهای جوامع دیگر و بعلّت ضعف درونی ناشی از درگیری‏های بی‏پایان درونی جامعه، ازپای درمی‏آید. گروه مُسلّط، چه از دستۀ اقلّیّت باشد و چه از اکثریّت، درهرصورت نتیجه یکی بوده و جامعه محکوم به فنا است؛ فقط در مدّت پایداری جامعه و فرارسیدنِ زمان فروپاشی آن متفاوت است. حکومت‏های شریفی همچون «حکومت مُختار» نیز ازهمین ناهنجاری ضربه‏خورند بگونه‏ای که حکوکتِ مُختار حتّی نتوانست فِساد جاری دربین نیروهای امنیّتی و انتظامی خود را درک‏کند.

امّا موضوع خطرناکتر این است که گروه مسلّط تنها در قسمتی از حوزۀ جغرافیایی استقرار آن جامعه، مسلّط باشد و در برخی نقاط جغرافیایی دیگر، مُسلّط نبوده بلکه مساوی و یا حتّی تحتّ تسلّط گروه یا گروه‏های دیگرباشد. آنگاه است که فاجعه رُخ‏می‏دهد یعنی اینکه موفقیّت‏های گروه مُسلّط در نقطه‏ای به‏قیمت تحتِ فشار قرارگرفتن افراد آن گروه در نقطۀ دیگر تمام‏می‏شود. درست مثل شرایط جاری عراق، لیبی، مصر و غیره.

ازآنجا که گروه‏ها تحمّل یکدیگر را نداشته و بصورت غالب و مغلوبی در نقاط مختلف فعّالیّت‏می‏کنند، هرگز به تعامل مُثبت، هم‏اندیشی و تبادل افکار نپرداخته و از توهین‏گرفته تا درگیری‏های فاجعه‏بار پیش‏می‏روند. طبیعی است که لاشخورها بهمراه گرگ‏ها در بیرون از جامعه برای دریدن و چپاول منابع آن جامعۀ ضعیف‏شده، دندان تیزکرده‏اند. هیچ اقدام جدّیی هم نیازندارند، فقط کافی‏است تا اینکه بصورت نسبی بُحران درداخل آن جامعه فروکش‏کرد، چَنگ و دندانی نشان‏دهند تا آن گروه‏های درون جامعه، بجای هم‏اندیشی، به‏جان یکدیگر بی‏افتند و ضعیف و ضعیف‏تر شوند.

- آندروید

آندروید را بعنوان یک سیستم عامل موبایل و تَبلِت بررسی‏کردم. جالب بود. به خیلی از زوایای پنهانش، باکمک سایت‏های تخصّصی واردشدم. پیشرفت بزرگی محسوب‏می‏شود. خیلی خوش‏دست است و سِزاوار تقدیر. امّا کامل نیست و خیلی مانده تا به ویندوزفون و یا همون ویندوزموبایل برسِه. نسخۀ هفت‏و‏نیمِ ویندوزفون معروف به مَنگو، بسیار کامل است و انتظارمی‏رود در نسخۀ بعدی یعنی ویراستِ هشت، شاهد پیشرفت گسترده‏تر و بی‏رقیب آن باشیم. تنها مَزیّت آندروید این است که برروی محصولات ارزان، بصورت فراگیر نصب‏شده‏است. البتّه نسخۀ چهار آن درحال حاضر برروی دستگاه‏های گران نصب‏شده‏است امّا مسلّماً نمی‏تواند ازنظر ساختار با ویندوزفون رقابت‏کند. آندروید بخاطر ارزانی محصولاتش، توجّه عموم را به‏خود جلب‏کرده‏است بگونه‏ای که این ابهام را درذهن پدیدمی‏آورد که شاید توانمندتر از سایر سیستم‏عامل‏های مشابه باشد. بهرحال آندروید محصول شرکت خوشنام گوگل است و خیلی خوب توانسته جای خودش را دربین محصولات مشابه، بازکند. امّا ازنظر من بعنوان یک مهندس کامپیوتر، کاملترین و دقیقترین سیستم‏عامل موبایل، ویندوزفون هفت‏و‏نیم به بالا است.

هیچ نظری موجود نیست: