۱۳۸۶ شهریور ۲۳, جمعه

يادگار 23/6/1386

- دوبار فکر

اخیراً در اخبار عِلمیِ تله تکست (پیام نما) خبری مَبنی بر تأیید این موضوع آمده بود که: محققان کشف کرده اند که پیرامون هر مطلب در مغز انسان، دوبار تفکّر می شود. یعنی هرنوع تجزیّه و تحلیلی، دوبار در ذهن اِنسان صورت می پذیرد. این موضوع نه تنها شامل موارد تصمیم گیری بلکه دربرگیرندۀ موارد دیگری همچون فرآیند یادگیری و خصوصاً بیادآوری خاطرات نیز می شود. اگه یادت باشه من به این موضوع در یادگار 1/4/1386 و قبل از اون اشاره کرده بودم؛ امّا مشکلی که وجودداشت این بود که من این موضوع را که «پژواک در حافظه» نام گذاری کرده بودم را ناشی از اِختلالِ اِحتمالی روانِ خودَم می پنداشتم. این درسته که موضوع بعد از اینهمه سال و اونهمه تحقیق و پژوهش کشف و ثابت شده است امّا هنوز نکتۀ بسیار نِگران کننده ای وجودداره: اینکه من مِثل دیگران از آن عبورنکردم و از وجودش در درونِ خودم رَنج بردم و می بَرم. بعبارت دیگر، می بایست همچون سایرین، متوجّۀ این فرآیند در ذهنم نمی شدم ولی شاید دَردها و آلام باعث شده که اینگونه بشوم! شواهد نِگران کنندۀ دیگه ای هم وجودداره. مثلاً اینکه: بسیاری از اُمورات را در زمانی غیر از زمان متعارف آن انجام داده ام! آره؛ سَبکِ برنامه نویسیِ کامپیوتری در زمان من، آنگونه که من انجام می دادم نبود و طرز تفکّرَم با مقتضیّات آنروزها کاملاً متفاوت بود. بَحثِ جلوزدن از زمان نیست بلکه فاصله ای که بین من و اندیشه هایم از یکسو و آحاد جامعه و آداب، رسوم و قواعد حاکم بر اجتماعشان وجودداشت و دارد باعث نگرانی من می شود. این موضوع باعث شد که همواره مسیری متمایز از دیگران برای زندگیم برگزینم و بسیاری از فرصَتها و حتّی اِمکاناتِ آموزشی را ازدست بدهم. مثالش خیلی ساده است: بعضی وقتها در جلسات، گردهماییها و سِمینارهایی شرکت نمی کردم چرا که موضوع آن را ساده، پیش پا افتاده و تِکراری می اِنگاشتم زیرا خودم به تنهایی مدّتها برروی آن موضوعات، آنهم سالها پیشتر، کارکرده بودم و تجربیّاتی نیز کسب کرده بودم امّا به این موضوع توجّه نداشتم که حتّی اگر هزارنفر پیرامون موضوع خاصّی بصورت جداگانه تحقیق کنند، ممکن است هزار نتیجۀ متفاوت بدست آورند که دانستن هریک برای هرکدام از آن هزار نفر، مفید خواهدبود. این موضوع را هَنگامیکه به اِصرارِ آبِ عزیز، مجدّداً پا در دانشگاه گذاشتم و در سَر کلاسهایی اِجباراً حاضرشدم که برایم بعلّتِ قدیمی بودنِ مباحث و ابتدایی بودن، گیرایی نداشت، کم کم دریافتم. من اونموقع بیش از همیشه فهمیدم که حتّی قطره ای از یک اقیانوس عظیم هم نیستم و هرچه بیاموزم کم است. این را مَدیون «آب» هستم.

- رؤیَتِ ماه!

بازهم همون داستان تِکراری و زشتِ اِختلافِ نظر در آغاز و پایان ماه قمری! نمی دونم چرا ملاحظات سیاسی و قدرت طلبیها و مسائل کثیفِ دیگه باید تا این حدّ چنین موضوع مُهمّی که ریشه در عقاید و دستورات اَصلیِ دینی ما مسلمانان دارد را تحت تأثیر قراردهد؟ فقط یک نگاه به این مثال عُمق فاجعه را بهتر نمایان می کند: فرض کن یک آبادی مرزی درست در کنار مرز دو کشور قرارگرفته باشد. کشور اوّل براساس رؤیَتِ هلالِ ماه در منطقه ای بسیار دورتر از مرز، رسماً وارد ماه رمضان می شود و کشور دوّم ابداً اِمکان رؤیَتِ هلالِ ماه را نداشته است و بهمین دلیل وارد ماه مبارک رَمِضان نشده است. حال این آبادی مرزی که در کشور دوّم قراردارد، هنوز وارد ماه رَمِضان نشده است. بیایید فرض کنیم که این آبادی در مُناقشاتِ مرزی و براساس قراردادهای روزافزون بین المللی در کشور اوّل قرارگیرد. حال داستان کاملاً فرق خواهدکرد. مناطقی همچون کِشمیر، چنین شرایطی دارند. از سوی دیگر پُرسشی مطرح است: آیا می شود آن سوی دنیا اوّل دسامبر باشد و این سوی دنیا پس از طلوع آفتاب وارد ماه دسامبر نشود؟ چرا مِلاک را «کعبه» یعنی خانۀ خدا قرارنداده اند؟ چرا نگفتند با وارد شدنِ خانۀ خدا به ماه مبارک رمضان یا ماههای دیگر، همۀ دنیا، حتّی کُراتِ آسمانی دیگر و فضانوردان نیز وارد ماه مبارک و یا سایر ماههای قمری شده اند؟

- شیعه را نابود می کنند!

شیعه مُعتقد به وجود اِمام زمان(عج) است. اون را حُجّتِ خدا برروی زمین می داند و هرگز حضور و کمک ایشان را در موارد و مسائل لایَنحلّ را در قالب اِمدادهای غیبی ردّ نکرده است. شرط اِجتهاد در شیعه نیز حامیِ همین موضوع بوده است و اَساساً بسیاری از اِنحرافاتی که پس از وفات پیامبر(ص) رُخ داد را بعلّت مُمانِعَتِ سه خلیفۀ اوّل از مُدَوّن کردن و نوشتنِ اَحادیث و روایات پیامبر(ص) می داند. یعنی برای حلّ برخی مشکلات بجای مراجعه به آثار مدوّن و مُستند، اِقدام به اِجتهاد کرده اند و اِنحراف در دین و مذهب ایجادشده است. حال خودِ شیعه در حلّ این مسئلۀ مهمّ وامانده است. در یک شهر شاهد فتاوای متفاوت درخصوص شروع ماه رمضان و متأسّفانه و بدتر از آن، پایان این ماه عزیز و روز عید فطر هستیم. یعنی در روزی که روزه گرفتن حرام است، عدّه ای روزه هستند و... آیا این جدایی و نِفاق بین مسلمانان نیست؟ پَس شعار اِتّحاد مسلمین و هفتۀ وحدت و اَمثالِ اینها چی میشه؟ آیا قرار است اینگونه اصلی دینی را بی هویّت و بی ثبات جلوه بدهند؟ اینهمه جوان که این تضادّ سُنّتی را به سُخره می گیرند و هَمِه کس و هَمِه چیز را مَسخره می کنند و دست آخر نه تنها روزه نمی گیرند بَلکِه ترک نماز هم کرده اند، نشانۀ چنین رفتار مُنافِقانِه و ضعفِ مراجع تصمیم گیری دینی ما نیست؟ فقط کافی هست با یک اتوبوس مُسافِرَت کنید. ببینید در بین راه که برای نماز صُبح توقّف می کنند، چند نفر جهت نمازگذاشتن حاضرنمی شوند؟ چرا سَرِ خودمون را باید همچون کبک توی برف فروکنیم و فِساد و اِنحرافاتِ ریشه دار اجتماعی را نادیده بگیریم.

- بازور اَدب نمی شوند!

برای مبارزه با اِنحرافات اَخلاقی جامعه و موارد مُبتذل، از زور و فِشار نمی توان استفاده کرد. این موضوع بارها و بارها در تمام نقاط دنیا به اِثبات رسیده است. آموزش و بیان فرهنگهای ریشه دار و خصوصاً ترویج اَدیان آسمانی که اِسلام کاملترین آنها است، تنها راه است. حال اگر به هر شکل در اَرکان و اصول دین شبهاتی ایجادگردد، فقط یک معنی خواهدداشت: برنامه ریزی پنهانی و دقیق برای نابودی دین! اینجاست که قبل از طرح هرگونه شعار و اِرائۀ هر برنامه ای از طرفِ مراجع تبلیغات مذهبی، بایستی چنین شبَهاتِ اصولی ازبین برود. مجامعی همچون «دارالتقریب» و یا «حوزۀ علمیّه» در سراسر دنیا باید با حلّ سریع چنین مُعضلاتی، مسئله را حلّ کنند. از سوی دیگر، چگونه می توان خود را شیعه پنداشت و باورنکرد که اِمام زمان(عج) برای حَلّ این اِبهام هیچ دَستوری نداده باشند؟ چه کسی مُعجزاتِ ایشان را در داستانهای گذشتگان مَحصورکرده است؟ آیا اگر هَمان عُلمایی که به دستخطّ سَبز ایشان اِستناد کرده اند، امروز زنده بودند، اِجازه می دادند که در عَصرِ اِطّلاعات، پیشرفت و تکنولوژی، اینگونه مَبانی دینیمان را مُتِحَجِّرانه و غیرمَنطقی به بازی بگیرَند و نابودکنند؟ آیا ترویج مَذاهبِ اِنحرافی همچون بابیّت، بَهائیّت، وَهّابیّت و مُدّعیان دروغین اِمامیّت، ریشه در چنین قصوری ندارند؟ آیا اَمثال چون مَنی، اگر سکوت نمی کردند و پیش از این، با طرح چنین پُرسِشهای صَریحی اِقدام به اَمرِ به معروف و نَهیِ از مُنکرِ مَسئولین و مُجتهدین کرده بودند، امروز شاهد چنین نابودیِ اصولِ اِعتقادی و چَنددَستگی هایی بودیم؟ براستی چه کسی جَوابگوی این نِفاق و جُدایی هست؟ مُهم تر از همه، مَگر در قرآن درخصوص «نَسی» و جابجایی ماههای حَرام آنگونه ایرادگرفته نشده است و نهی نشده است؟ و آیا جابجایی ماه مهمّی هَمچون ماهِ مُبارکِ رَمِضان، چیزی کمتر از آن است؟

- چهارگانه

یک چیز دیگه هم هست. چَهار مَرجَعِ «کِتاب(قرآن)»، «سُنَّت»، «عَقل» و «اِجماع» برای تشخیص اَحکام در شیعه مِلاک است بگونه ای که اگر مَسئله ای با اِستفاده از یکی از این منابع حلّ شود، با هیچیکِ دیگر تناقض نخواهدداشت. حال این جَریانِ رُؤیَتِ ماه، هَمواره با بیش از یکی از آن مراجع چهارگانه تناقض دارد! نه اِجماعی بر آن وجوددارد؛ نه عَقل این تفرَقِه و نِفاق را دَر اُمَّتِ اِسلامی می پَذیرد؛ نه قرآن اِجازۀ جابجایی ماهها را داده است و نه ملاک را توانسته اند سُنَّت قراردهند چرا که حتّی در یک شهر شیعه، دو فتوای متفاوت وجوددارد.

- نشانه

جالبتر اینجاست: هنگامیکه در نیم کُرۀ شمالی زمستان است، در نیم کُرۀ جنوبی همچون اُسترالیا، تابستان است. یَعنی فصول در این دو نیم کُره با هم متفاوتند و ازطَرَفِ دیگر، خَطِّ اُستوا همواره گرم و قطبهای شمال و جُنوب هَمواره سَرد هستند. برای آیین مَذهبی از هیچ تقویم ثابت که وابسته به فصل و خورشید باشد اِستفاده نشده بلکه از اَیّام تقویم هِجریِ قمَری بَهره گرفته شده است. بعبارَتِ ساده تر اینکه: گاهی ماهِ رَمِضان دَر تابستان است و گاهی دَر زمستان و یا سایر فصول. این نوعی عَدمِ وابستگی ایجاد می کند و چنانچه هَمواره در تابستان قرارمی گرفت به این معنی بود که دَر نیم کُرۀ جنوبی هَمواره دَر زمستان قراربگیرد و این نوعِ واضِحی از دوگانگیِ اَحکام و نِشانِۀ ضَعفِ آن بود. امّا اینک با عَدمِ وابستگی به تقویمهای ثابت خورشیدی، نوع زیبایی از اِنعِطاف پَذیری و جامِعیّت را برای اُمّتِ واحِدۀ اِسلامی فراهَم کرده است. حال با گذشتِ قرنها قراراست شیاطین(لَعنة الله عَلیهِم) با اِستفاده اَز خَلاءِ هَمکاری عُلما و مَراجع شیعه و سُنّی، با ایجاد نِفاق سَعی دَر بی اِعتبارکردنِ اَحکام و اُصولِ دین دارند که اَلبَتّه بسیار هَم مُوَفق بوده اند!

هیچ نظری موجود نیست: