- توانائی ذاتی
یکروز سعی کردم هنگامیکه پستِه میخورم، پوستها را بترتیبی بازکنم که مَغز پستِه دَر دَستِ راستم قراربگیره و پوستها دَر دَستِ چپَم. من یک راستدستم و اینکار برام کمی دُشواربود؛ امّا بعنوان یک موضوع کاملاً مَعمولی بهِش نگاه کردم و خودم را خیلی راحت باهاش وفقدادم. چندی بعد بازهم رفتم سُراغ پسته؛ آخه من خیلی خوشکبار ساده و موادّ غذایی طبیعی را دوست دارم. یکوقت به خودم آمدم و دیدم که: اِیبابا، هنوز هم به همون مِنوال قبل دارم پستِه میخورم. یعنی اینکه تأثیر آخرین تمرینی که کردهبودم هنوز پایبرجا بود! یادم آمد به زمانیکه یک سواری پیکان با فرمان تقریباً سِفت داشتم. اونوقتها که خیلی خیلی زیاد بایستی رانندگی خارج از شهرمیکردم هَم، بخاطِر مُقیّد بودن به اصول، قالباً این دستِ چپَم بود که بار فشار اون فرمون سِفت را تحمّل می کرد. آره، من که یک راستدست هستم، بخوبی تونسته بودم از دست چپَم، اونهم در کمالِ مهارت استفادهکنم بگونهای که سینۀ طرفِ چپَم کمی بزرگتر و قویترشدهبود.
می بینی؟ انسان می تونه خودش را با هَرشرایطی تطبیقبدِه. این موضوع قبلاز اینکه اِرادی باشه، ذاتی هست. حالا بیا درموردِ اونهایی که همیشه ساز «نمیتونم» را میزنند، قِضاوتکن. اونها دارن ذاتِ خودشون را زیر سؤال میبرن؛ به خودشون توهین میکنن.
- اِرتباطِ غیرکلامی
یکنفر را میشناسم که حالاتِ عجیبی را تجرُبهکرده. من به اون خیلی نزدیکم. مَحرَم اَسرارش هَستم. چیزهایی را میتونه به من بگِه که به کسان دیگِه نمیتونه بگِه. برام تعریفمیکرد که: کمکم به موضوع «اِنتشار فکر» عادتکرده. دیگه تقریباً میدونه وقتیکه فکری از ذِهنِش میگذره، خیلی سَریع اَطرافیانش هم به اون فکرمیکنند و به چند ثانیّه نکِشیدِه، همون موضوع را بهزبان میآرَن. می گفت: اوّلها نمی تونست باورکنه و فکرمی کرد شاید یکجورایی که خودش دُرُست نمیدونه، داره فکر اونها را میخونه و بعد بعنوان فِکرخودش اِبرازمیکنه. برای همین هم هست که چند ثانیّه بعد، همون موضوعات را از اونها میشنود؛ ولی کمکم متوجّهشد که موضوع دُرُست بَرعَکس هَست! اون گفت: وقتیکه که داشت مُطمئِنمیشد که موضوع «انتشارفکرش» جدّی هست، ناراحت و ناراحتتر میشد چون بسیاری از موارد را نمیخواست دیگران بدانند و یا اینکه اِمتیاز اوّل بودن را ازدست بدِه. آخه درواقع اون بود که به بسیاری از موارد بعنوان نفر اوّل میاندیشید یا جواب چیزهایی را میّافت ولی بخاطر این موضوع، خیلی زود از زبان دیگران میشنید و برای همین هم مجبور بود برای اینکه امتیاز اِجتماعی اوّلین یابندهبودن را ازدست ندِه، سریعاً موضوع را بهزبان بیاره تا بهنام خودَش تمومبشِه؛ این درحالیبود که همۀ موارد را نمیشه سریع بهزبان آورد و خیلی چیزها زمان و شرایط مناسبتری را میطلبید.
خلاصه با تبسّم حکایت را ادامهداد که: به این موضوع هم کمکم عادَتکرد. دیگه اون هَراس و واهِمِه را ازدَست داد؛ حتّی گاهی اوقات بااِستفاده از این توانائیَش با دیگران شوخیِ مُختصَری میکرد البتّه بدون اینکه اونها مُتِوَجّه بشن! ولی نکتۀ خیلی مُهِم این هست که او بعنوان کسیکه راههای ارتباطی و تأثیرگذاری غیرمتعارَف را میشناسه، مُعتقِد هست که «کلام» و «زبان» شیوۀ برتر اِرتباطی هستند. او میگِه: فکرنکن اَگه همۀ آدمها میتونستند با «تِلِهپاتی» و «اِحساس از راهِدور» با هم اِرتباط برقرارکنند، بهتر از اَلآن میبود. اَگه اینجوربود، یقیناً ساز و کار وجودی اِنسان به هَمون سَمت میرفت. و این نشون میدِه که رَوَندِ طولانی آموختن زبان برای نوزاد بَسی اَرزشمندتر از آنگونه اِرتباطاتِ غیر مُتعارَفِ دیگراست. او اِضافِهکرد: این توانائی سَرزدِۀ من، مُنحَصِر به من نیست بلکه مُعتقِدَم که در وجود همۀ اِنسانها وجودداره و فقط بَنابه شرایطِ خاصّ زندگیَم اینگونه دروجودَم توسِعِهیافته؛ بنابراین یکی از بهترین افراد برای شهادت بر این مُدّعا هستم. حَقیقتِش را بخواهی، باتوجّه به شناخت کاملی که از او دارم، نمیتونم حرفش را ردّکنم. میخوام بیشتر بهِش فِکرکنم؛ مجبورم که بیشتر بهِش فکرکنم. اون گفته که موضوع «اِنتِشارفِکر» محدود به فاصِله نیست بلکه اَثراتش را میشه بجز مَجالِس و مَحافِل درهنگام چَتکردن توی اینترنت و یا مُکالِمِۀ تِلفنی با اونسَر دُنیا هم دید. دُرُست مِثل عِشق؛ آره؛ عِشق. عِشقِ یک عاشِق دَر بُعدِ مَسافت محدود نمیشه بلکه مَعشوق حتّی با فرسَنگها فاصله بازهم باتمام وجود عِشق عاشق را اِحساسمیکنه و حتّی درعالَم خواب هَم، رُؤیاهای خاصّی را تجرُبهمیکنه.
- لافِ عِشق!
بارها شنیدهام که دُختر و پسَری از دو کَشور مُختلف و با فرهنگهایی کاملاً مُتفاوت باهم اِزدواج بسیار موفّقی داشتهاند. این درحالی است که در همین کشور خودمان و حتّی دیگر ممالک دُنیا شاهد طِیفِ گستردِۀ طلاق و ناسازگاری هستیم. این روزها اَیّام عزاداری سالار شهیدان است و برای بیان عِلّت نهانی این جریان متضادّ میشه مَصادیق و بَیّنِههای مُحکمی دَر بین همین عزاداران سینِه چاک امام حسین(ع) پیداکرد. نمیخواد برای فهمیدن موضوع زیاد بهخودت بپیچی؛ فقط چند لحظه برو بینشون، بین همونهایی که مُحکمتر از همه زنجیرمیزنند و از داغ سالار شهیدان به تمام وجودِ نازنینِشان فقط برای همین چند روز آسیب واردمیآورند! ببین چندتاشون ازیکسو سَنگِ اِمامِشون را به سینه میزنند و ازسوی دیگه توی خونههاشون پَرَندههای مظلومی که باید درکمال آزادی توی دَشت و جنگل و آسمون باشند را داخِلِ یک قفس و زندان کوچَک حَبسکردهاند. مَگه هرکدومِشون با اون ژستهایی که بعنوان عزادار و سینِهچاکِ امام گرفتهاند، نمیخوان فریاد بزنند که میتونستند یار هفتاد و سوّم کربلا باشن؟ اینجوری؟ اونها حتّی از پرندۀ کوچکی نمیگذرن حالا چطور ممکن بود توی اون اوضاع وانفسا، چشم به اونهمه وَعدِه و وَعیدهای سِپاه دُشمَن نبَندن؟ نه عزیزم؛ فقط حَبسکردن یکی چندتا پرنده نشونۀ «عُشّاق لاف» نیست بلکه اَگه بازهم نِگاه کنی میبینی اَفرادی را که در زمانیکه باید از حَقّ دِفاع میکردند، یا از ترسِ آبرو و اَموال و موقعیّتشون و یا برای کسب منافعی ازقبیل پول، شغل و اَمثالُهُم، نهتنها سُکوت کردهاند بلکه همراهی با ظالم هم کردهاند. حالا اِنتظارداری اینجور آدمها بتونن آمار طلاق را کاهِش بدَن؟ انتظار داری جزءِ 313 نفر همراهِ اَصلی امامزمان(عج) باشن؟ آره عزیزم؛ این حقیقتِ تلخی هست که اون دُختر و پسَر خارجی از دو گوشۀ دُنیا تونستن عشق را درک کنن و بهپاش بیاُفتن و این جمعیّت نتونستن. اَگِه شکّ داری برو فیلم زیبای «روز واقِعِه» را نِگاهکن. از فرسخها دورتر، اون تازه مُسلمان مسیحیُالاَصل که توی عُمرش پیامبر(ص) را ندیده، به صَحرای عشقِ کربلا خواندهمیشه ولی اون حَضراتی کِه سالها وجود مبارک رسول اکرم(ص) را درککردهبودند، حتّی باورنمیکنند که چنین جریانی وجودداشتهباشه. عِشق یعنی این. عِشق یعنی اُستاد دانشگاه یا عالِم فرزانهای که در دامَن سُخنرانیاش، از شعور، شور میآفرینه و همۀ مُستمِعین را بدون هرگونه حرکتِ اِضافه و ایجاد هَیَجاناتِ دُروغین به گِریۀ آگاهانه میاَندازه؛ نه اون لاتِ مُنحرفی که با عَربدِه سعی در بهَمبافی اَشعار کفرآمیز و خرافیی داره که شوری بیپایان و جدای از شعور در همراهان خرافیاش آنهم میان کوی و خیابان و مَعابر ایجادمیکنه. ازیکسو تمام دستگاههای تبلیغات اِسلامی بَسیج میشن تا اینجور مُنحَرفین مَعلومُالحال را کِناربزنند و از سوی دیگه خوراک ویژهبرنامههای رَسانههای بلادِ کفر و اِلحاد میشه تا با زبانی ساده و قابل فهم به همۀ مردم دُنیا نشون بدِه که شیعَیان موجوداتی خرافی، غیرمَنطِقی، بدعَتگذار در اَدیان اِلهی، خشِن و عاشق دروغین هستند. حالا خودت برو تا جریان اِبهام در حلول ماه مبارک رمضان و هزارتا نکتِۀ دُشمن شادکن دیگه....