۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه

يادگار 06/01/1389

- تولّد آب

لحظه‏به‏لحظه به روز تولّد آب، یعنی سیزدهمین روز سال، همان روز طبیعت، نزدیک می‏شیم. نمی‏تونم برای تبریک به عشقم «آب»، صبرکنم. پس بهش می‏گم: آبِ عزیزم، تولّدت مبارک.

- گذر زمان

فکرمی‏کنی سُرعتِ گُذرِ زمان تغییرنمی‏کنه؟! چندوقتی هست که یکی از اون ساعت‏های دیواری گران‏قیمت که سَرِ هرساعتی(بجُز موقع خواب)، بعد از یک ملودی آرام و کوتاه، باچندتا دینگ‏دینگ ساعت را اعلام‏می‏کنِه را توی سالن اصلی خانه نصب‏کردیم. باورکن اززمانیکه این ساعت شروع‏بکارکرده، زمان تندتر می‏گذرد. هنوز هیچّی‏نشده، ساعت بعدی را اعلام‏می‏کنِه. یعنی زمان خیلی زود گذشت. البتّه خانۀ ما پُر از انواع و اقسام ساعت‏ها است. ساعت دیجیتالیی دارم که پیشرفته‏است و برای بیدارباش نماز صبح و آماده‏شدن برای رفتن به محلّ کارم تنظیم‏شده. گوشی تلفنم هَم به‏وقت اذان، آهنگ اذان سَرمی‏دَهد. خلاصه دائم توی گوشم نوای گُذر سَریع زمان را می‏شنوم.

امّا زمان می‏تونه آرام هم بگذره؛ حتّی می‏تونه متوقّف‏بشِه! چیه؟ تعجّب‏کردی؟ برات توضیح‏می‏دَم. وقتی عجلِه‏داری و مجبوری خیلی زود نمازت را بجابیاری، اَرکان نماز که اِجباری هست را بجامی‏آوری و از اَجزاءِ مستحبّش چشم‏پوشی می‏کنی. مثلاً در رکعت‏های سوّم و چهارم، بجای سه‏تا ذکر تسبیحاتِ‏اَربَعِه، یکی را می‏گی. حقیقت اینجاست که با این‏کار فقط باعجلِه نمازت را بجاآوردی ولی صرفهِ‏جوئی در زمان نکرده‏ای. با معیارهای فیزیکِ زمان جوردَرنمیاد چون اساساً متافیزیکی هست. وقتی که هَرسِه ذِکر تسبیحاتِ‏اَربَعِه را بجامی‏آوری، به‏نوعی زمان کِش‏میاد. رازی در آن نهفته‏است و آن «آرام خیال» یا چیزی شبیه‏به‏آن است! آره عزیزم، اون چیزی که گذر زمان را آرام‏می‏کنِه، در درونِ خودمان هست و برای فهمیدنش باید به معرفت خاصّی برسیم که اولیاءالله و عُرفا به اون رسیده‏اند امّا برای ما هم نشانه‏هائی وجودداره؛ مثل همین موردی که بهت گفتم. اینها مُعجزاتی است که در نماز و برخی از مبانی تحریف‏نشده و اساسی اَدیان الهی وجودداره و ما مسلمانان بیش از سایر پیروان ادیان الهی دیگر از آنها بهره‏برده‏ایم ولی کمتر از بقیّه به آنها توجّه‏نموده‏ایم. آیا متوجّه‏شده‏ای که در ملاقات با بعضی افرادی که وجهِۀ عرفانی دارند، نوعی آرامش خاطر به تو دست‏می‏دهد؟ این همان مکانیزمی هست که در نماز بهش اشاره‏کردم.

یک پیامک برام ازطرف فرد ناشناسی آمده‏بود که خیلی پُرمغز است. برات می‏نویسم:

«زندگی حکایتِ مَردِ یخ‏فروشی است که به او گفتند: فروختی؟ پاسخ‏داد: نخریدند، تمام‏شد!»

حالا چه نتیجه‏ای بایدگرفت؟ آره؛ باید از اصل شروع‏کنیم. اصل، وجود مُکرّم انسان است که خداوند درهنگام خلقتش به خود، آفرین‏گفت. چرا تا این‏حدّ وجود والای خود را پَست و حقیرمی‏کنیم که در محدوده‏ای از زمان زندانی‏شده و دائم به دیواره‏های زبر و خشنِ آن برخوردمی‏کند؟ چرا آرامش را از درون خود گرفته و حتّی به دیگران هدیّه‏نمی‏کنیم؟

باید اشتباهِ خودمان را دریابیم و متناسب با شرایط و درک و فهم خودمان، مسئله را حلّ‏کنیم. من خیلی سعی‏کردم و بازهم سعی‏می‏کنم!

- برابَری

شکّ‏نکن که خداوند کوچکترین تبعیضی بر مردمان و خلق خویش رَوانداشته‏است. همه‏چیز را به‏مُساوات به همه داده‏است. اگر ویژگی خاصّی در مخلوقی وجوددارد، یقیناً ویژگی ‏دیگری را در دیگری تعبیّه‏نموده‏است.

اگِه توان خاصّ پیشگوئی براساس حسّ غریبی در تو است، اگِه رؤیاهای صادقِه می‏بینی، اگِه توانائی انکارناپذیر اِلقاءِ فکر به دیگران را داری، مطمئن‏باش که دیگران هم توانائی‏های شگفت‏آور دیگری دارند. مثلاً اون‏ها می‏توانند تینت و ذاتِ اِلقاءکنندۀ فکر را درک‏کنند. اون‏ها می‏توانند پیام دوستی را از توطئه تشخیص‏بدَن.

این درسی بود که درجلسۀ خواب مصنوعی، توسّط یکی از شاگردان «فِروید» که درحال هیپنوتیزم یک راهبۀ پاک‏بود، به‏همگان داده‏شد. آره عزیزم؛ حتّی درهنگام خواب مصنوعی هم، اون ویژگی خدادادی شگفت‏انگیز خودش را نشان‏می‏دهد.

حالا به من بگو چرا بعضی‏ها با مصرف مَشروبات الکلی و اِهتمام به سایر اَعمال نادرست و ناشایست، بادستِ خود سعی در نابودکردن این هدایا و عطیّه‏های الهی می‏کنند؟ اون‏ها حتّی چشم بَرزَخی خودشان را هم ازبین بُرده‏اند!!!

- خرافِه

همین چیزهای ساده‏ای که گفتم، می‏تونه درقالب خرافات و اَعمال شِبهه‏دینی نیز بیان بِشِه. متأسّفانه امروزه بیش از هَرزمان دیگری، کاسبان و دلّالان دین و مذهب با استفاده از این ویژگی‏های اصیل، سعی در شِکار مَردم ساده و ناآگاه می‏کنند. جامعۀ ما از ویژگی خاصّی رَنج‏می‏برد که باعث‏شده انبوه سالمندان کم‏سواد، ناآگاه ولی مُخلص گِرد روضِه‏خوان‏های قلّابی جَمع‏شوند. این موضوع در زنان بیش‏از مردان مشاهده‏می‏شود و متأسّفانه علی‏رَغم تلاش‏های گسترده‏ای که شده‏است، نه‏تنها این رویّۀ سنّتی متوقّف‏نشده بلکه بیش‏ازپیش نیز در اَشکال جدید بُروزکرده‏است. حقیقت دین بسیار ساده است و احکام آن ابداً دست و پاگیر نمی‏باشد ولی به‏لطف دین‏فروشان مُغرض و حِماقت عَوامّ، آنچه که اَمیال و اَهداف نامقدّس مُستکبران واقعی است، دَرپَس اَعمال و مُناسِبات ظاهراً دینی و دَرپوشِشی باوَرنکردنی از خُرافِه‏ها، جامِۀ عمل‏می‏پوشاند.

زجری بَدتر از آن نمی‏یابی هنگامیکه بجای میلِه‏های سَرد زندان، میان جاهِلان زندانی شوی! تحصیلات علوم و پیشرفت در علوم روز می‏تواند باعث دوری از این خرافِه‏ها شود ولی آنهم به‏نوبۀ خود می‏تواند به گودال دیگری هدایت‏گردد. آری؛ درتقابل صریح با خرافِه و انحرافات دینی، بجای اِصلاح رویّه و بازگشت به دین ناب و پاک، دَر دامن بی‏دینی، سِکولاریزم و لائیک می‏افتند. به‏راستی مقصّر کیست؟

عزیزم؛ همان کسی که خرافِه‏فروشی را پیشۀ خودکرده‏است، برای این آخری نیز برنامه‏ها ریخته‏است. او از همان اوّل برنامه‏داشت تا با یک تیر، هَردو نِشان را بزنِه! یعنی حِماقتِ بیشتر عَوامّ و بی‏دینی نسل سَرخوردۀ جدید. حتّی فکر برخوردهای آگاهانه و روشنگرانه را هم کرده‏است. توسّل مُبالغه‏آمیز و مُتعصّبانِه به مقدّساتی همچون تاسوعا و عاشورا نیز می‏تواند باعث‏شود تا همان نسل جدید و روشنگر، قبل از فکرکردن به‏جان یکدیگر بی‏افتند. حال شاهد آن خواهی بود که بجای «کُرسی‏های آزاداندیشی» در دانشگاه‏ها، درگیری‏های خیابانی بوجودآید و بجای مناظرۀ سازنده، تهمت و خودسانسوری پدیدآید. یعنی چیزهائی که ابداً درکنترل هیچ حکومتی نیست و برنامه‏ریزی آن دور از چشم‏های بازرسان و حاکمان و حتّی درپوشش ساختارهای اجتماعی اصیل موجود انجام‏شده‏است. درچنین شرایطی جامعه، دوقطبی مَحض می‏شود. قطبی، معتقد به دیکتاتوری حاکم می‏شود و قطبی معتقد به انحراف کامل، مُعاندت و مُحاربه می‏شود. درواقع هردو قطب قربانیانی بیش نیستند و هوشیاران باید کلیدهای پیشرفت‏های اجتماعی، اقتصادی و علمی و نیز با توسعۀ کُرسی‏های آزاداندیشی را زده آنهم به‏نحو صحیح، بازار آن فرصت‏طلبان و دلّالان دین، شرف و درنهایت اقتصاد مردم بدبخت را تختِه‏کنند. ولی این مهمّ فقط در یک سیستم روشن، جامع و شفّاف میسّر است و کسانی می‏توانند داعیّۀ شفّافیّت را داشته‏باشند که به یک صُلح جهانی و عِدالتِ فراگیر بی‏اندیشند و فکر خود را در مَرزهای سیاسی یکی چند کشور محدودنکنند. برای کارهای بزرگ، مردمان بزرگ لازم‏است. پس هِمّتی دیگر و کاری بیشتر در آزاداندیشی و پیشرفت، آرزو است.

- 11سپتامبر دیگر

اینطور که بنظرمیاد، دیر یا زود باید یک جریان دیگری مثل 11سپتامبر رُخ‏بدهد! می‏دونی چرا؟ یک‏کم به دور و بَرت نگاه‏کن. عجب وضعی شده! درست درهنگام نِجات‏پیداکردن از رکود اقتصاد جهانی، بازم شرکاءِ عزیز، به‏جان هَم افتاده‏اند. همۀ برنامه‏هایشان بهم ریخته. آخِه نمی‏تونن جلو همدیگر را بگیرن. هرکدومشون دارن ساز خودشون را می‏زنن. برو توی افغانستان، برگرد به عراق، یک سَری بزن به فرانسه و حالا هم کرۀ‏شمالی. عجب نظم نوین جهانیی! آمریکا بافروش هواپیمای جنگی به تایوان یا همون چین تایپه، رفیق نامردش یعنی چین دودَره باز را اَدَب‏می‏کنه؛ جیغ چین درمیاد ولی آمریکا هنوز معتقدهست که دنیا از سیاست دودَره‏بازی چین در سال‏های گذشته بدجوری آسیب‏دیده و این‏دفعه ازطریق شیرکردن شرکت گوگِل برای افزایش ناگهانی آگاهی مردم چین علیه حکومتشان اقدام‏می‏کنه. ای‏بابا، مگه فراموش‏کردی؟ همین چندوقتِ پیش بود که خانم کلینتون درخصوص لزوم آزادی دسترسی مردم دنیا به اینترنت و اطّلاعات سخنرانی کردند و پوشش خبری بسیاروسیعی داده‏شد. بازم چین سَر تسلیم پائین نیاورد.

این تنبیهات حتّی اگر تأثیرگذارهم باشِه، کافی نیست. باید جوابگوی مطالبات مردم بود. حالا دیگه با به‏روی کارآمدن آقای «اوباما»، آنهم با آن همه شکوه و رأی بالا، دیگر توقّعات مردم بالارفته. باید بگونه‏ای جوابگوی آنها بود. باید دگرگونی قابل‏توجّهی دردنیا رُخ‏می‏داد که نداد. پوشش تبلیغاتی نمی‏تواند برای درازمدّت جوابگوباشد. نارضایتی‏ها در فرانسه پس از انتخابات کم‏رنگ استانی کاملاً مشهود است. نظرسنجی‏های رسمی در تمام سرزمین غرب و خصوصاً آمریکا نیز حاکی از نارضایتی عمومی است. اگر این‏یکی که کاملاً مردمی بوده‏است هَم نتواند کاری‏بکند، قطعاً نظام‏هائی ازهَم می‏پاشند. پروژه‏های بزرگی مثل اسرائیل-فلسطین و ایران هم که به فرجام نرسیده‏است. مشکل هَم بطور قطع ایران است که ظاهراً تابع سود و زیان تجاری نیست و از نظامی ایدئولوژیک در برخوردهای بین‏المللی‏اش استفاده‏می‏کند. پَس ساز ناساز همین ایران است که روزبه‏روز قوی‏تر می‏شود. چکاربایدکرد؟

می‏دونی، آتش‏نشان‏ها می‏توانند برای خاموش‏کردن برخی آتش‏ها از انفجار استفاده‏کنند؟ آره؛ با یک انفجار باروت تمام اکسیژنی که برای ادامۀ آتش‏سوزی لازم‏است را درشرایط بسیار ویژه‏ای نابودمی‏کنند. آنوقت دیگر مهارکردن آتش، راحت‏می‏شود. برای مَهارکردن این بهم‏ریختگی جهانی و جلوگیری از فروپاشی بسیاری از نظام‏ها تنها راه باقیمانده همان انفجار است. چیزی شبیه به 11سپتامبر یا یک دشمن فرضی قوی. ببین کی بیش‏از همه رُشدِ تسلیحات و توانائی‏های نظامی داشته‏است؟ ببین کدام جریان بیش‏از همه مخالف زندگی غربی‏است. چیزی مثل ایران، گروهی مثل القاعده و یا ماجرائی مثل لیبی و ونزوئلّا.

اگر صُلحی بین اسرائیل و فلسطین رُخ‏می‏داد؛ اگر نظام حکومتی ایران یا کرۀ شمالی ازهَم می‏پاشید و یا اینکه دوستیِ پایداری بین این کشورها با غرب پدیدارمی‏شد؛ اگر حکایت بِن‏لادن تمام‏می‏شد و اگر چیزهائی شبیه به این رُخ‏می‏داد، حالا دیگر نیازی به انفجار باروت نبود. می‏گن: سیاست پدر ندارد. واقعاً راست‏گفته‏اند.

امّا من می‏گم: راه درست این است که بدنبال یک راهِ‏حلّ اصولی و پایدار باشند. باید اجازه‏بدهند ایران و سایر کشورهای غیر عضو، در یک نظام شفّاف مثل سازمان تجارت جهانی قراربگیرند. باید تمام تحریم‏ها که خود عامل بی‏نظمی اقتصادی جهانی است و سوءِاستفاده‏کننده‏هائی همچون چین و روسیه را پدیدمی‏آورد، ازبین بُرد. باید اجازه‏داد تا تمام مردم دنیا آزادانه باهم ارتباط داشته‏باشند.

اگِه اینکار را انجام‏دهند، هرکسی که درراه شفّاف‏سازی مانعی بتراشد، بلادرنگ درمقابل مردمش قرارمی‏گیرد و نابودمی‏شود. معادلات بین‏المللی شفّاف باعث‏می‏شود تا محاصرۀ فلسطین خاتمه‏یابد؛ نفوذ طالبان به‏پایان رسد و....

اون‏چیزی که دنیا را به مقابله با دشمنان احتمالی واداشت، ترس از اِشاعِۀ ایدئولوژی‏هائی نظیر صدور انقلاب اسلامی به دنیا ویا فراگیرشدن کمونیست بود. امّا ازهمان اوّل محاسباتشان نادرست بود. کسی نمی‏تواند برای مردم تصمیم‏بگیرد. این مردم هستند که باید خودشان حکومت حاکم بر جامعه‏شان را انتخاب‏کنند؛ حتّی اگر یک حکومت غیراخلاقی باشد. جلوگیری از اِشاعۀ ایدنولوژی‏هائی نظیر انقلاب اسلامی ایران و یا نظام کمونیستی شرق، به‏خودیِ‏خود نوعی حرکت غیردموکراتیک بود که اینک به این بی‏نظمی جهانی منتهی‏شده‏است.

موضوع خیلی خیلی ساده‏بود. مردم دنیا خود باید تصمیم‏می‏گرفتند که کدام فرهنگ و ایدئولوژی را می‏خواهند. ممکن بود همان اوّل از کمونیست خوششان نیاید و ممکن بود قسمت‏هائی از فرهنگ اسلامی و ایدئولوژی انقلاب‏اسلامی ایران را درنظام اجتماعی خودشان مطالبه‏کنند. این حقّشان بود و اگرهم ایدئولوژی حاکم بر انقلاب ایران یارای بحث و مقابله با ایدئولوژی‏های دیگر را نمی‏داشت، نه تنها در نقاط مختلف دنیا بلکه حتّی در خود ایران نیز بی‏ارزش‏می‏شد. ولی ترس از یک دشمن فرضی کار را به اینجاکشاند. خوب نگاه‏کن. ایران ارتباطاتش را با دنیای متمدّن غرب محدودنکرد بلکه غرب ازترس برخوردهای پیش‏بینی نشدۀ نسل انقلابی ایران و تأثیرات فراگیر احتمالی آن برمَردُمَش، ایران را تحریم کرد. صدور ویزا برای ایرانیان عازم غرب و خصوصاً آمریکا آنهم بعد از 11سپتامبر بمراتب مشکل‏ترشد. دسترسی به انبوه سایت‏ها نیز محدود و محدودتر شد.

ظاهراً فشار شدیدی به مردم ایران واردشد ولی حقیقت این است که نظامِ آزادیِ حاکمِ برکلّ دنیا دُچار اختلال جدّی شد. دو دهِه بعد هَم رکود اقتصادی جهانی بخاطر «مار پلّه‏بازی‏های سیاسی» بهم‏ریخت.

«هَرکِه بَد کرد، به‏خود کرد.»

هیچ نظری موجود نیست: