- تقدیمبه «آب»
بحمدلله پایاننامۀ مفصّلی نوشتم. خیلی سنگین، کاربُردی و نسبتاً کامل هست. در بخش تقدیمنامه، اون را تقدیمکردم به «آب». آره، «آب»! همون عشق واقعی خودم؛ همونی که همواره و درخلوتم، باهاش حرفمیزنم، براش گریهمیکنم و در خاطرههاش.....
- گفتهبودم یازده سپتامبر مجدّد!
یادِتمییاد کِی پیشبینیکردم که یک واقعۀ یازدهِ سپتامبر دیگه قرارهست رُخبدِه؟ آره عزیزم؛ کاملاً مشخّصبود. جریان نشتِ گستردۀ نفت در خلیج مکزیک و آلودگی شدید در آبهای آمریکا و کِشآمدنِ جریان، تا جائیکه خسارتهای شدید و وسیع مالی همه را تکانداده و کار را به اقتصاد انگلیس هَم کِشاند. بَهبَه، بِه این میگن یک تاکتیک فوقالعادّه قوی، یک استراتژی هماهنگ. زیادی به خودِت فشارنیار؛ خودم جریانات وابسته را بِهِت میگم. ببین: ازیکطرف توازن بین اَرزهای بینالمللی مثل دلار و پوند، ازسوی دیگِه رُشدِ سریع اقتصادی کشور خودفروشی مثل چین که یک خائن تمامعیار و بالقوّه هست و ازسوی دیگِه تحتِفشارقرارگرفتن اسرائیل و ایران و بازیی که با اونها در صحنههای بینالمللی شروعکردهاند، همه و همه با هم مرتبط هستند. اینها معاملاتی خارج تصوّر هستند که از حسابهای دودوتا-چهارتا شروعمیشوند.
چین کشوری است مَملو از جمعیّت و با سیاست کمونیستی از نوع مائوئیسم. وقتیکه تمام کشورهای بلوک شرق مثل شوروی ازهم پاشید، چین معامِلِهکرد. درواقع بااستفاده از مواردی همچون تحریمهای ایران، کوبا، کرۀشمالی و غیره، تمام محصولات درجه سه و چهارمش را بهخورد این ملّتهای بدبختداد. محصولاتی که ابداً دارای کیفیّت یکسانی نبودند و در روستاها و کارگاههای کوچک درستمیشدند. باقیماندۀ پول ملّتهای تحتِفشار، صرف جمعیّتِ میلیاردی این کشور شد. ازطرف دیگه، این خائن، حدّ و حدود خودش را نِگهنداشت و پاشو از گِلیم خودش بیرونگذاشت. باید تعادلات ارزی خاصّی را ایجادمیکردند. جریاناتی همچون یازدهسپتامبر، نهتنها باعث جابجائی وسیع سرمایهها شد، بلکه توازن ارزهای بینالمللی را هم کاملاً براساس اصول جدیدی سازماندهیکرد. درست کاری شبیهبه تغییر واحدپول کشورها. آره، حذف صفرها از واحد پول کشورها، یکی از راههای جهش سریع اقتصادی است که علیرغم ضربههای شدیدی که به افرادِ با دَرآمد متوسّط وارد میکنِه، فوائد زیادی هم داره. در عرصۀ بینالمللی، دیگه تغییر واحد پول معنی نداره ولی عملیّاتی همچون یازدهِ سپتامبر یا نشتِ نفت در خلیج مکزیک میتونه همون نقش را بازیکنه. خیلی سریع ارزش سرمایههای انباشته را عوضمیکنِه. امّا همیشه یک چیز را فراموشمیکنند: نقش اون خائِن، یعنی چین؛ نقش پولشوهای روسیّه با اونهمه کازینو و قمارخانه! برای داشتن شرایط مناسب جهت انجام اینگونه عملیّات، باید ذخائری از موارد بالقوّه داشتهباشند. جریان انرژی هستهای ایران نیز بموقع خودش قابل کاربَریخواهدبود و فعلاً باید شرایطش را برای یک بازخورد بینالمللی فراهمکنند.
دقّتکن: یک جریان یازده سپتامبر داشتیم. بعد یک اِعتِلافِ بینالمللی برای حمله به عراق. حالا هم یک جریان خلیج مکزیک و بعد باید یک اعتلاف بینالمللی برای یک کار گروهیِ دیگر! میتونه ایران باشه. دستمایه هم تا دِلت بخواهد، فراهم است. حزبالله لبنان از زاویّۀ دیگه بهترین موقعیّت را برای نکوهش ایران فراهمکرده. پیچیده نیست. خیلی سادهاست. اوّلش برای حدود دوسال نوار غزّه در محاصرۀ کاملبود. جوریکه گزارشات رسیده ازداخل اون، حاکی از فاجعۀ انسانی بزرگی بود ولی اسرائیل دائم اعلاممیکرد که حزباللهِ لبنان و جمهوری اسلامی ایران درحال واردکردن مهمّات و موشک به نوار غزّههستند. درواقع کاریکرد که مردم دنیا کمتر این موضوع را قبولکنند و بیشتر به فاجعۀ انسانی فکرکنند.
دستِآخر هم یک حملۀ تمامعیار کرد و به دنیا ثابتکرد که نوار غزّه پُراز موشک هست و همهاش را انداخت گردن حزبالله لبنان و پشتیبانش، یعنی جمهوری اسلامی ایران. بازهم برنامهریزی را ادامهداد. یعنی اجازهداد که بحث سِپَر انسانی و سوءاستفادۀ اسرائیلیها از مردم، بچّهها و مدارس بعنوان سِپَر انسانی مطرحشود، بعد، در یک زمان کاملاً محاسبهشده، تصاویر دقیق هوائی و ماهوارهای را منتشرکرد که نشانمیداد حزبالله، انبارهای مهمّات خود را درنزدیکی منابع جمعیّتی و حتّی مدارس مخفیکردهاست!
میبینی: اوّلش همه فکرکردند که کار اسرائیل تمامهست ولی بعدش ورق را برگرداند. اینکار کاملاً محاسبهشدهبود و درنوع خودش یک تاکتیک فوقالعادّه پیچیده محسوبمیشود.
از حدود دهسال پیش نیز سمینارهای بینالمللی و تخصّصی ویژهای بعنوان اسلامشناسی، شیعهشناسی و حتّی ایران شناسی در آمریکا و غرب برگزارشد. شاید کمترکسی متوجّهشد که تناقضات و تضادّهای داخل مراکز مذهبی ایران زیر ذرّهبین قرارگرفتهبود. درست درزمانیکه حضرات نتوانستند درخصوص زمان رؤیت ماهِمبارک رمضان و غیره بهتوافقبرسند، آنان تمام موارد تفرقهآمیز داخلی و عقیدتی را زیرنظرداشتند. بیشکّ هرگونه عملیّات نظامی و درگیری مستقیم عقیدتی، روانی و یا حتّینظامی اثرمنفیداشت ولی درگیریهائی که ازدرون خود نظام شروعمیشد، یک گام بسیار بلند و قطعی برای اهدافشان بود. همان تضادّهائی که کماهمیّت بنظرمیرسیدند، پس از چندسال به معضلات بزرگی تبدیلشدند. انتخابات دورۀ دَهم ریاستِجمهوری، بهترین موقعیّت را فراهمکرد. فقط درجریان یک انتخابات معمولی و موارد تخلّفی که مثل همۀ انتخابات دنیا رُخداد، تمام اون اختلافات عقیدتی، باکمی چاشنی رسانهای و کمکهای داخلی تبدیل به یک آشوب تمامعیار و پیروزی قطعی برای آنها شد. پیروزئی که ابعاد آن هنوز برای خیلیها آشکار نیست.
درواقع آنها نابودی جمهوری اسلامی را خواهان نیستند! ضمناً خواهان یک جمهوری اسلامی قوی هَم نیستند؛ بلکه نیازمند یک حکومت ملتهب و ضعیف هستند. سیستم افتصادی جدید، مبتنی بر مکانیزمهای شوکّ و اِعتِلاف گروهی برای تنظیم و بازآرائی منابع اقتصادی است. بهترین گزینه برای اِعتِلاف بعدی درقالب یک برنامۀ درازمدّت، ایران بهاضافۀ حزباللهِ لبنان است. البتّه گزینۀ جانشین هم، کرۀ شمالی هست که براساس تحقیقات بینالمللی، یک زیردریائی کرۀ جنوبی، یعنی یک قطب اقتصادی بزرگ دنیا را تعمّداً غرقکردهاست. خودش که دائم اعلاممیکند: من اینکار را نکردهام ولی دنیا میگوید کردهای!
اگر سَرانش درگذشته، لافِ قدرتِ نظامی نمیزدند، امروز بهاینشکل مورد اتّهامقرارنمیگرفت. یعنی عدم توانائی در داشتن یک سیاست خارجی مبتنی بر اصول دیپلماتیک، اینگونه آنها را در معرض اتّهامِقطعی قرارداد.
- شیخ بهدار آویختِه!!!
اونطور که در تاریخ میخوانیم، دوران عجیبی وجودداشته که افرادی همچون مرحوم دکتر مصدّق و شیخفضلاللهِنوری و غیره کارهای بزرگی را انجامدادهاند. امّا رویدادهائیکه درمدّتزمان نهچندان طولانی رُخداد بسیار متناقض، باورنکردنی و البتّه پَندآموز است. یک روز صبح مردم به خیابان میریزند و شعارهائی علیه شاه میدهند و طرفدار مصدّق هستند ولی در عصر همان روز علیه مصدّق شعارمیدهند. دَستِ هرکس دَرکارباشد، فرقینمیکند، مشکل اینجاست که همون مردم اینکار را کردند.
درست همون مردمی که پشتیبان روحانیّتبودند، اجازهدادند تا شیخفضلاللهِنوری بَرسَرِدار برِه! وقتیکه میرزاکوچکخان شهیدشد..... چندصدسال قبلش هم همین اوضاع را داشتیم. هنوز جَسَدِ مطهّر پیامبراسلام، حضرت محمّدِمصطفی(ص) را بدرستی بهخاک نسپردهبودند که خلیفهای را بجای امامعلی(ع) منصوبکردند. حتّی تا بیستوپنجسال یعنی مدّت خلافتِ سهخلیفۀ اوّل، ایشان توسّط همان مردم، به خلافت انتخابنشدند.
چیه؟ گیجشدی؟ من دارم از مردم و انتخاب مردم حرفمیزنم. از همون تودههای مردمی! همون مردمی که تا نخواهند، کسی نمیتواند و نباید برسَرشان حکمرانیکند ولی همونها اینکار را کردند. بازم میخواهی؟ برو اَندُلِس را نگاهکن. همون اَسپانیای فعلی. مگِه اونجا تحتِ تصرّف مسلمانان درنیامد و به یک کشور اسلامی تبدیلنشد؟ مگر هنوز معماری اسلامی در بَناها و مساجدَش مشاهدهنمیشود؟ حالا برو نگاهکن. یک کشور مسیحینشین کاملاً پیشرفتهاست که ابداً به یک کشور مسلمان شباهتیندارد. مردمش چنینخواستند.
- ارکان شکست در داخل است، نظارت گُمشدهاست!
اختلافات درونی و مصلحتاندیشیهای کاذب باعثشدهاست تا سالهای سال، جیبهای خاصّی پُرپولشود. یادت هست درمورد تقلّبهای گسترده در خصوصیسازیهای سالهای پیش برات نوشتم؟ یادت هست که چگونه توانستند با بازیهای عجیبی، بیتالمال را بانام خصوصسازی، بالابکشند که البتّه سالها بعد تنها بعضی مواردش کشفشد؟ چه فایده؟! دیگه کارازکار گذشتهبود و فقط سعیشد تا رَوَندِ خصوصیسازی را تاحدودی اصلاحکنند. ولی مشکل همون شرکتهای خصوصیسازیشدۀ قبلی است که حالا تبدیل به یک مافیای اقتصادی شدهاند.
همین چندوقتِ پیش، باکلّی بدبختی سعیکردم مدارک مناقصهای را دربخش فنّی بگونهای طرّاحیکنم که جلو بسیاری از کثافتکاریها و بالاکشیدن بیتالمال گرفتهشود. ولی درست سهروز قبل از فروش اسناد مناقصه، مدارک فنّیی که آمادهشدهبود، روی میز مدیرعامل یکی از همون شرکتهای خصوصیسازیشدۀ کذائی، بصورت معجزهآسائی قرارگرفت. آره؛ قبل از فروش اسناد مناقصه، روی میز ایشان بود و حضرات و مدیران بسیار مؤمن اَمرفرمودند که درجلساتی باید خدمت همان مدیرعامل شرکت خصوصیسازیشده که قراراست تنها یکی از شرکتهای داخل مناقصهباشد، شرفیابشویم و شرایط انحصاری ایشان را در مدارک لحاظ نمائیم. داد و فریاد من بلندشد. حالم ازهمشون بهمخورد. اونوقتبود که با چشم خودم دیدم چه اَفرادی دارن به اقتصاد کشوری که همواره درجنگ است، ضربهمیزنند. خودم با چشمهای خودم دیدم که چگونه شرایط «ترکِ تشریفات» که در معاملات بزرگ ممنوع است را درقالب یک «مناقصۀ محدود» بافریبکاری و دورزدن قانون، قرارمیدهند. ظاهراً فقط یکنفر اَهل مبارزهبود؛ یعنی من! فساد تا کجا؟ به کی باید گفت؟ چیزی نزدیک به هفتصدمیلیون تومان در یک مناقصۀ سوری باید بادورزدن قانون، بهقیمتِ زمینزدن اصل چهل و چهار و بهگندکشیدن اقتصادِکشور باید بهکام بعضیها شیرینگردد.
اینگذشت؛ ولی وقتیکه دو-سه روز بعد داشتم مدارک استعلامِ دیگری را جهت امتیازفنّی بررسیمیکردم، دیدم که رضایتنامههائی را همون مدیران فاسد، برای همین شرکتِ زد و بَندی، فراهمنمودهبودند! مدارکِ قصور جدّی اون شرکت دردست من است ولی رضایتنامۀ مدیران، پیشِ رویَمبود!
میبینی؟ دولت علیرغم تلاشهای شبانهروزیاش، باوجود چنین شرایطی، هرگز موفّقنخواهدشد. نیازی به دشمن خارجی وجودندارد. اساس تفرقه درداخل وجوددارد. ازیکسو داد و فریاد مردم بلند است و ازسوی دیگر دولتمردان خسته و داغون هستند. این وسط، همان افراد فاسد هستند که از کلّیّۀ فرصتها استفادهمیکنند. ایجاد انحصار در معاملات بزرگ، باعث عقیمشدن اقتصاد میشود. بیکاری میآفریند. هزینهها را سَرسامآور بالامیبَرد و مردم را بهخاک سیاهمینِشاند. آنگاه جامعه درست مثل یک بُشکِۀ باروت میشود. از مناظرات انتخاباتی گرفته تا تخلّفات معمولی در یک انتخابات کاملاً تکراری، همهوهمه باعث انفجار میشود. مردمی که سالها زیر دَستِ این فاسدانِ سازمانیافته که بیشکّ باهماهنگی خاصّی اقداممیکنند، منتظر انتخاباتی همچون ریاستجمهوری و یا مجلس هستند، درجۀ تحریکپذیری آنها آنچنان بالارفتهاست که فقط بامشاهدۀ چندتا مشکل، انفجار رُخمیدهد. نهادهای نظارتی، درست کارنکردهاند. مگرنه، مردم فرقچندانی مثلاً بین کاندیداهای ریاستجمهوری نباید احساسمیکردند. درواقع هرگروه از مردم، تمام امّید و آرزوهایش برای نجاتیافتن از ظلم اینگونه خائنین و مافیاهای اقتصادی را در یکی از کاندیداها خلاصهکردهبودند و زمانیکه به نتیجۀ قلبی خود دستنیافتند، گوئی همۀ آمال و آرزوهای خود را بَربادرَفتِهپنداشتِه و بدنبال مُقصّرگشتند. هرگونه تخلّف کوچکی، پُررنگشد و آشوبهای اجتماعی دامَنزدِهشد. آشوبهائی که آتشهای دامنهداری هستند و خاموشنخواهندشد مگرآنکه عوامل ایجاد آنها بَرچیدهشوند. تنها راه، کارآمدکردن نهادهای نظارتی همچون بازرسی کلّ کشور و وزارت اطّلاعات است؛ مگرنه عوضشدن رئیسجمهور و نمایندۀ مجلس چه اثری خواهدگذاشت؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر