- تعهّد و خیانت
وَقتی اوج تعَهُد را میبینی کِه بازیچۀ چَند بَرگِ سَهام لَعنتی میشِه وَ تمام مُقدّساتِ کِشوَرَش را کِه دَر قوانین مُتِبَلورشُدِه را بهنفع سَهام خودِش زیرپا میزاره، چه حالی بهِت دَستمیدِه؟ حالا کِه باید تمام سیستمها، توانائیشان را جَهَتِ پیشرَفتِ هَمِهجانِبه وَ خُصوصاً گامهای بُزرگِ اِقتِصادی صَرفکنند تا دَرقالِبهای صَحیح و دَقیق خُصوصیسازی، رفاه عُمومی بَرای هَمِگان بهاَرمَغان آوردِهشود، بَنابه مَصلَحَتبازیها، قوانین حَسّاس و بُنیادی «ضدّ اِنحِصار» باید نقضبشِه تا اون مَنافِع سَهامیِ غیرمَشروع توسّط هَمون اَفرادی که صِرفاً و صِرفاً بَراَساس تعَهّد به نِظام و هَمین اَهداف مَنصوبشدِهاَند، حِفظ بشِه.
خُدای مَن؛ این پول نیست کِه اینگونِه اَفرادِ مُتِعَهّد را به این شِکل مُنحَرفکردِهاست بَلکِه شیطان دَرون هَست که هَمواره دَر وَسوَسِۀ اِنسان کوشیدِه و.... میدونم که نِفرَتانگیزهَست وَلی نمیخوام خودَم هَم از جانِب دیگری دَر دام هَمون وَسوَسِهها بیاُفتم. فقط کافیاست کِه پُشتِ پَردِهها را نبینم؛ اونوقت دیگه مَنهَم به هَمِهچیز پُشتخواهَمکرد، یَعنی دُرُست دَر دام شِیطان خواهمافتاد!
- تعَهّد
وَقتیکِه فیلمها و سِریالهای زیبا و دَقیقی را از کِشورهایی که درحال توسعه هستند و گامهای بُلندی بَرداشتهاند را میبینم وَ هَنگامیکِه اوج غرور مِلّیّشان را دَر بزرگنمایی گذشتِۀ نهچَندان قابل اِعتنائشون مُشاهِدِهمیکُنم، سَعی میکُنم کِه پُشتِ پَردِهها را فراموشنکنم. نمونِهاش سِریال جالِب «اِمپراطور دَریاها» مَحصول کِشوَر کُرۀ جُنوبی اَست. خوب بهِش دِقّتکُن: بانِگاه کردَن به این سِریال و کارگردانیهای دَقیق اون، ناخواستِه اِحساس میکُنی این کِشوَر دَر گذشتِۀ خیلی دور خودَش هَم، هَمواره دیدگاههای تِجارَتِ اِقتِصادی جَهانی وَ مُتِرقّیی را دَر تمام سُطوح اِجتِماعیَش دُنبالمیکردِهاَست. پُشتِ پَردِه، صِرفاً حِمایَتِ سینمای اون کِشوَر از اِقتصاد نیست چرا کِه این اَمری آشکار وَ مَنطِقی میباشد وَلی پُشتِ پَردِۀ اَصلی، اِرادِۀ تکتکِ اَفرادی اَست کِه دَرجَهتِ پیشرَفت، به عِلم دَستیازیدهاَند و بهَمراهِ تِجارَت وَ مُدیریّت، پیشرفتهای عِلمی را هَم بههَربَهانِه وَ با هَر شرایطی دُنبالکردِهاند. بُرو کُمپانیهای عَظیم تِجاری وَ تولیدی، هَمچون «سامسونگ» را ببین. بَخشهای تحقیقاتی اونها فوقالعادِّه کارآمد بودِهاند وَ نوآوریهای اِنحِصاریی خُصوصاً دَر زمینههای «حافظِههای دیجیتال» به دُنیا وَ دَرقالِب تولیداتِ خودِشون عَرضِهکردِهاَند. آره، پُشتِ پَردِه، اِرادِۀ عِلمآموزی وَ تحقیقاتِ بُنیادی است کِه اِحترام به قوانین هَمچون قوانین ضِدّ اِنحِصار باعِثشدِهاست که به مُدیریّت صَحیح تِجارَتِ آزاد، دَستیابَند وَ حَتّی پَس از وَرشِکستِگی کِشوَرشون دَر چَندسال پیش، آنگونه جُبرانِ مافاتکُنند کِه هَمِگان اون اوضاع بَدِ اِقتصادی را اَبَداً نتوانند دَر اون کِشوَر تصَوّرکُنند. بعِبارَتِ دیگر، غروری کِه دَرپَسِ اون فیلمها و سِریالها هَست، غرور جاویدان هَمونهایی اَست کِه دَرگذشتِۀ نهچَندان دور باعِثِ چنین توفیقاتی بَرای کِشوَرشان شدِهاَند. آرزودارم مَنهَم از هَمیندَستِه باشم. اِنشاءَالله.
- عِشق دَرپَسِ خیانت
وَقتیکِه میبینی این زالوها بعُنوانِ رَئیس وَ مُدیر وَ اینجور عَناوین، از اِمکانات و بیتُالمال بهنفع شخصیشان اِستِفادِهمیکُنند، وَقتیکِه میبینی خودروهایی کِه باید دَرزمان کوتاهی بهدادِ سیستِمها و بَخشهای مُختلِف برسَند، جَهَت تِجارت وَ کاسبیهای هَمون رُؤَسای دُزد و ناخَلَف، پی کارهای شخصی وَ مُعامِلات، ساعَتها وَ روزها به اینسو و آنسو اِعزاممیشوَند تاجائیکِه جَهَت خریدِ یک باغشهر، کیلومِترها اَز شهر دورمیشوَند وَ یا حَتّی بَرای اُموراتِ بانکی غیرمَشروع و شخصیِ هَمون حَضَرات دَرجای خِلاف مَجبور به پارکمیشوند و جَریمهمیشوند، وَ وَقتیکِه میبینی حَضَرات از کیسِۀ خلیفه میبَخشند وَ به هَمون رانندگان کِه باعُنوان اُموراتِ اِداری، دَرخِدمَتِ اَهدافِ شخصی وَ مُعامِلاتِ خصوصی قرارگِرفتِهاَند، بابَتِ خوشخِدمَتی، حَقّ مَأموریّتِ قلاّبی بخاطِر مَأموریّت نرَفتِه تقدیممیشوَد، نباید مُتِوَقِّفبشی. فِکرنکُن کِه تنها اَگر تو هَمپیالِۀ اونها بشی، فریبِ شِیطان را خوردهای بَلکِه حَتّی اَگر سَرخوردِه بشی وَ مُتِوَقِف بشی، بازهَم دَر دام شِیطان اُفتادِهای. باید ازیکسو هَمِهچیز را به هَمِه بگی و وُجدانِ عُمومی را بیدارسازی وَ از سوی دیگر سَعی دَر خِدمَتِ صادِقانِهاَت را بیشتر و بیشترکُنی. باید آمادِۀ قبول مَسئولیّتبشی. باید یک کاری بکُنی. عِشق اونجاست. اینجا عِشق یعنی «خدمَت».
- میترسَم
هَنوز یک سُؤال بَرایَم بیپاسُخ موندِه. بهخُدا میترسَم. خیلی میترسَم. آیا اَگِه یکروزی مَسئولیّتِ جایی را قبولکُنم و بهاِصطِلاح رَئیس بشم، مَنَم مُنحَرف میشم؟ آیا مَنهَم خودَم را توجیهخواهم کرد و همونکارهای بَد را اَنجامخواهَمداد؟ مَگِه مَن چهفرقی با اونها میکُنم؟ بَعضی از اونها اَفرادی بودِهاَند کِه پُشتِ سَرشون میشُد نماز خواند وَلی حالا دیگِه از پارتیبازیِ دَرون تشکیلاتی گِرفتِه تا خرید سَهَام شِرکتهای پیمانکارِ طَرَفِ مُعامِلِه و دادَنِ اِمتیازاتِ اِنحِصاری بهآنها و هِزارتا کار زشتِ دیگه را مُرتکِب میشن. مَن بهگردِ پاشونم نمیرسیدَم وَلی حالا اونها سَمبُل اِنحراف، حِماقت و فِسادهستند و کلّی «بَلِه قربانگو» دور و بَرشون را گِرفتِه!
- آدَمفروش
مَن توی زندگیم شاهِد خیلی چیزهای خوب و بَد بودهام. اونقدر سَعی کردَم سَمبُلهای خوب را ببینم و اُلگوبَرداری کُنم کِه اَفرادِ بَد و سُستعُنصُر را بکلّی فراموشکردِهبودم. خُدای مَن؛ آدَمهایی کِه فقط بَرای یک چیز سادِۀ دُنیایی، هَمِهچیز وَ حَتّی اِنسانیّت، جوانمَردی وَ بهویژه دوستیها را زیرپا میزارَن و هَمِهچیز و حَتّی رُفقاشون را هَم به بَهای اَندَکی میفروشند، وجوددارن. هَمین چَندوَقتِ پیش بود کِه شاهِدِ آدَمفروشی یک ضَعیفُالنفس بودَم کِه بَرای یک وَعدِۀ اِستِخدام، سَعی دَر نابودکردنِ اَفرادی کرد که هَمِهچیزش را مَدیون اونها بود، کرد. اون بَدبَخت به هَمِه بَرای یک پُستِ دَستنیافتنی، پُشت کرد و کارهای زشتی را اَنجامداد. اونقدر کارهای بَدی، که نمیخوام بهزبان بیارَم. وَلی باید یادَم باشِه کِه یک مُدیر باید دَر دَرَجۀ اَوّل کسانی را دور و بَر خودِش جمعکُنِه کِه وَفادار به قانون و مُتِعَهّد به اصول باشند. کسانیکِه سَعی دَر اِثباتِ وَفاداریشون به یک اِنسان با نامِ «مُدیر» به قیمَتِ زیرپاگذاشتنِ اُصول، میکُنند، قطعاً یکروزی هَم به همون مُدیر پُشتخواهندکرد. «عِشق» اونجا نیست. بُرو اِستِعدادها را جای دیگری پیداکُن. خَستِهنشو. اِدامِهبدِه. خُدا بهِت کُمَکمیکُنِه. باید آمادِهبشی. سَعیکُن «عاشق» بمونی. هَمونجوری کِه «آب» میخواست. «آب» را باوَرکُن و بهِش وَفاداربمون. بدون «عِشق» میمیری. یک مُردِۀ مُتِحَرّک میشی. اونطور کِه «آب» را باوَرداری و نقش خاطِراتت هَست، عِشقوَرزی کُن. این یَعنی «ایمان». ایمان به وَعدِههای خُدا. یَعنی پُشتِپَردِه.
پَردِه بالا رَفت و دیدَم هَست و نیست//راستی آن نادیدَنیها، دیدَنیاست
- آگاهی
دَرشرایطِ فِعلی، کسیکِه میخواهَد جامِۀ جهاد بَرتن کُند و دَر این صَحنِۀ نبَرد، بعُنوان یک رَزمَندِه واردشوَد، باید به سِلاح دانِش روز مُجَهّزگردَد. اَمّا مَنظور اَز دانِش تنها عِلم وَ تِکنولوژی نیست بَلکِه آگاهیهایی هَمچون شرایطِ اِقتِصادِجَهانی، تحَوّلاتِ سیاسی دُنیا، مُصَوّباتِ مَجلِس و هِیئتِ دولَت، اِغتِشاشاتِ اِجتِماعی وَ خواستگاهها و عَوامِلِشان وَ خُصوصاً بَحثهای کامِل و مَبسوطِ مَربوط به اِنِرژی هَستِهای، نوَساناتِ قیمَت نفت و طلا دَر خارج و داخِل کِشوَر، باید مَدّنظرقراربگیره چون هَمِۀ اینها بَرهَم تأثیرگذارهَستند. مَنابع اَز خبَرگزاریهای قویّ داخِلی وَ تِلِهتِکست گِرفتِه تا سایتهای تحلیل خبَری اینتِرنِتی میتونه باشه وَلی اَگِه بینِش صَحیح وَ اُصولی دَرپَسِ هَریک اَز این مَنابع اِطِّلاعاتی نباشِه، دُچار تحلیلهای غلط وَ نادُرُست میشم. اینجا بازهَم سَروکلِّۀ شیطان پیدامیشِه. وَقتی گِرفتار اونهَمِه مُشکِلاتِ زندِگی و دَرس و نُخُودسیاههای مَحلِّ کارَم باشم، وقتیکِه اِنحِصارطَلبها وَ فاسِدان اِقتِصادی سَعی دَر مَشغولنِگهداشتنم داشتِهباشن، خُودبهخُود اِحساسِ ضَعف و نیاز بَر هَدَفِ والا، غلَبهمیکُنِه و مَن را اَز حَرکت وامیداره. دیگه حَتّی دَر تحلیلِ اَخبار سُست و مُنحَرفمیشم. مِثل خیلیهای دیگه. اینجا هَست کِه «توَکّل» نقشآفرینها میکُنِه. خدا با مَن اَست؛ مِثل فیلم زیبای «لیلی با مَن است». یا خدا؛ تو هَموارِه مَن را دَر پَناهِ خُودَت حِفظ کردِهای وَ اَز اِنحِرافات، نِجاتم دادِهای. پَس بازهَم اَز شرّ این مَسائِل و اَفراد به تو پَناهمیآوَرَم. کُمَکمکُن وَ مَرا به خُودَم وانگذار.