امروز استاد، پایان نامهام را پذیرفتند. آره؛ هدیّۀ من به «آب» را پذیرفتند. به من نمرۀ بیست دادن. نه؛ به اون هدیّه نمرۀ بیست دادن. چون توی اون هدیّه، عشق بود. عشقی به زلالی آب. آخهمیدونی؟ این سوّمین کتابی بود که مُخلِصانِه و بلکه مُخلِصانِهتر از همیشه بهرشتِۀتحریر دَرآوردم. در دو کتاب قبلیَم، سعی کردهبودم روشها را بهزبان ساده و تصویری به سرویسکاران و کاربران معمولی، آموزشدَهَم امّا اینبار سعیکردم بهسادهترین شکلِ مُمکِنِه، سختترین مباحث کنترل و اجرای شبکههای گستردۀ کامپیوتری را به متخصّصین، جهت اِرتقاءِ سریع مَهارَتشان، آموزشدهم. این ویژگی هدیّهای است که به «آب» دادم. «آب» با تمام زلالیش، وجودش را مُخلصانه به من عَرضِهکرد و من نیز سعیکردم در این هدیّه، گوشۀ کوچکی از درس بزرگی که از معشوقم «آب» را آموختهبودم، به او هدیّهدهم. در هرلحظه که ویراست مجدّدِ کتاب را انجاممیدادم، بهیاد «آب» بودم.
- بمب هستهای!
چندیاست بازی جدید اطّلاعاتی بین ایران و آمریکا با بهمیانکشیدن پای یک متخصّص ایرانی بهنام «شهرام امیری» را شروعکردهاند. جریانی که از یکسو سعی در اِثبات دسترسی ایران به تکنولوژی ساخت بُمبِهستهای(البتّه بهتأیید دوستان خائِن روسیهای) دارد و از سوی دیگر بنظرمن تلافی بازیی است که درجریان دستگیری «برادران ریگی» به سیستمهای اطّلاعاتی مستقر در خاورمیانه واردشد.
خندهدار اینجاست که ایجاد مکانیزم غیرقابل کنترل آزادسازیهستهای، مثل بُمبِاَتمی، بمراتب سادهتر از ایجاد یک سیستم خودتنظیم هستهای مثل نیروگاهِاَتمی است. در یک بُمبِهستهای، بهسرعت و بصورت غیرقابل کنترل، فرایند آزادسازی انرژیِهستهای، بصورت یک انفجارهستهای بُروزمیکند، درحالیکه در یک نیروگاهِهستهای، باید مکانیزمهای پیچیده و قابلِاِعتمادی برای مَهارانرژیِدَرحالِآزادسازیِهستهای فعّالگردد تا از وقوع انفجار جلوگیریکرده و آرامآرام انرژی را برای تولید سایر انرژیهای حرارتی-مکانیکی آزاد سازند.
بنابراین اگر ایران بدنبال بُمبِهستهای بود، خیلی زودتر از اینها بهآن دَستمییافت. مثل عِراق! صدّامحسین در اَواخِر جنگ، در پیش روی مَجلسیانِعراق، ماسولۀ یک بُمبِاَتمی را نشانداد و گفت: ما به این نیازداشتیم که نهایتاً به آن دستیافتیم!
آره عزیزم؛ بههمین سادگی. پس اینهمه بدبختیی که ایران تحمّلکرد، مربوط به بُمبِهستهای نبوده و در یک مکانیزم بسیار پیچیده مثل نیروگاهِهستهای و موارد علمی دیگر صَرفشدهاست که البتّه بنظرمن، دوستان خائِن روس هَم کاملاً ازمنابع ما درقالب یک کلاهبرداری بزرگِ چندسالِه استفادهکردند و حالاکه باید باتأخیر فوقالعادّهزیاد نیروگاه را تحویلدهند، اعلام فرمودهاند که: «ایران به تکنولوژی ساختِ بُمبِهستهای نزدیکشدهاست!» حالا بعد از چهارسال هم رفیقشون یعنی همون «فیدلکاستروی کوبائی» که توی همین ایران کلّی سینِهچاک داشت، بین اَنظارعمومی ظاهرشده و فرمودهاست: نهایتاً مناقِشۀ ایران و آمریکا به درگیری هستهای میانجامد!
اون اگر آدم بود، در زمان حکومتِ مُطلقِش بَرسَر مردم ازهمِهجا بیخبر کوبا، دستکم خرید و فروش و استفاده از کامپیوتر شخصی را آزادمیکرد. حالا بعد از چهارسال دوری از انظارعمومی بعلّت بیماری، تشریف آورده و حرفهای رئیسجمهور روسیّه را تأییدمیکنه. خاک بَرسَر اون و همچنین بَرسَر افرادی که به این خائِنین اعتمادکردند.
اون پاسمیدِه، اینیکی، آبشارمیزنِه. مردمِ دنیا هَم که غالباً جزءِ عوامّ هستند و.... توی کشورهم، تا میآیی حرفبزنی، هزارتا شایعه درستمیشِه.
- شایعات عجیب
گفتمکه: توی کشور تا میائی حرفبزنی، کلّی شایعه درستمیشه. مثل جریان تعطیلی ناگهانی روزهای یکشنبه و دوشنبه توسّط هیئتِدولت. اونها اِعلامکردند بعلّت گرمای زیاد، مصرف انرژی الکترکی بهشکل ناگهانی افزایشیافته و لازماست اکثر مراکز دولتی جهت کاهش مصرف انرژی، تعطیلشوند. من که توی شرکت برق کارمیکنم، کاملاً به این موضوع واقفبودم و از قبلش میدونستم که خیلی سریع داره مصرفانرژی افزایشپیدامیکنِه تاجائیکه نیروگاهها دیگه توان تأمین انرژی لازم را نخواهندداشت.
درست درهنگام اعلام خاموشیها، شایعات تولیدشد. از مواردی نظیر جلوگیری حکومت از شورش عمومی بخاطر سالگرد هیجدهتیر و جریان کوی دانشگاه گرفته تا مسئلۀ اعتصاب گستردۀ برخی اصناف تهرانی در اعتراض به وضع مالیّات جدید. اگر خودم توانیری و وزارتنیروئی نبودم، حتماً باورممیشد که موضوع مربوط به اینجورمواردهست! آخِهمیدونی؟ شایعاتِ بسیار قویی بودند که خیلی سریع و گسترده پخششدند. مگه من با بقیّۀ مردم چهفرقیمیکنم؟ مَنم یکی مثل اونها هستم. اگِه اونها فریبمیخورن، منهم فریبمیخورم. اگِه اونها.....
- هزینههای اطّلاعاتی
خیلی دِلممیسوزه. دَرسَرتاسَر دُنیا، سازمانهای اطّلاعاتیواَمنیّتی، باهزینههای سَرسامآوَر دارَن بَرعَلیهِ یکدیگر فعّالیّتمیکنند. ایکاش درقالب یک نظامجامعجهانی باهَم همکاری میکردند و مسائلی مثل قاچاق موادّ مخدّر، پولشوئی، قاچاق اَسلحِه و غیره را ازبینمیبُردند.
این بَدبختها فکرمیکنند دارَن بهجامعۀ خودشون خدمتمیکنند ولی درواقع منابع عظیمی را دارَن از ملّت و میهن خودشون ازدَستمیدهند. اون هزینههائی را که برای پاپوشدُرُستکردن در صحنِههای بینالمللی، آدمرُبائی، دُزدیاطّلاعات و غیره صَرفمیکنند، باید صَرفِ مبارزه با اِنحصارطلبیهای داخل کشور خودشون میکردند. اونها باید در ساخت یک جامعۀ سالم و شفّاف از داخل کشور خودشان شروعمیکردند و با دَستبهدَستدادن به سایر سازمانهای مشابه در سَرتاسَر دنیا، دنیائی در شأن و منزلتِ انسانها میساختند.
همین فرانسه را نگاهکن. حالا گندِشدَرآمدِه که رئیسجمهور فعلیش یعنی جناب آقای «سارکوزی» در هنگام تبلیغاتِاِنتخاباتیشان، از پولهای غیرمشروع استفادهفرمودهبودند. بهراستی سازمان اِطّلاعاتوامنیّت فرانسه اونموقع درحال چهکاری بودهاست؟
وقتی انحصارطلبیها را میبینم، وقتی سوءِ استفادۀ مدیران از بیتالمال را میبینم، وقتی گنجاندن مواردِ اِنحصاری در مدارک مناقصات را میبینم و نهایتاً هنگامیکه میبینم که عدّهای با مُنحرفکردن جریان قانون در گامهای مهمّ یک کشور مثل عملیّات سنگین خصوصیسازی، خسارتهای جبرانناپذیری را واردمیکنند، از درون آتشمیگیرم. آخِه اینجا، یک گوشه از اون دنیای بزرگ است که هزینههای هنگفتی را باید صَرفِ دِفاع از خودش بَرعَلیهِ همان سیستمهای اطّلاعاتی بیگانهبکنِه. اونوقتهست که ازدرون دُچار غفلتمیشیم و همۀ منابعمون را به دِفاع با دشمن بیرونی تخصیصمیدیم. حالا ازدَرون ویرانمیشیم.
جونِمن فقط بهاین موضوع فکرکن که همین موضوع «هدفمندکردن یارانهها»، چندسال پیش باید مثل سایر کشورهای دنیا، بهمرور و بدوناینکه به کسی آسیب جدّی واردبشِه، اَنجاممیشد؟ امّا حالا، بعد از گذشتِ اینهمهسال، دیگر دولت مجبور به اِجرای سریع و البتّه پُراِلتهاب و تورّمزای آن است. هیچ گریزی هَم نداره. دیگِه کارد به استخوانرسیده!
به اوضاع مالیّاتی کشور نگاهکن. میبینی کلّی از اَصناف دارن بصورتِ «علیالرأس» مالیّات میدن. یعنی هنوز هیچکس نمیتونِه باقاطعیّت بگِه که یک واحد صنفی چقدر در یکسال سود خالص داشتِه. اینها بخاطر چی هست؟ آیا متخصّص کم داشتیم؟ آیا «کدِ اِقتصادی» تعریفنشد؟ آیا قانون اصناف نداشتیم؟ نه عزیزم، همهاش را داشتیم؛ خیلی بیشتر از اینها را هم داشتیم ولی متأسّفانه، مدیران دُزد هَم داشتیم. افرادی که بنابه «مَصلحتاندیشی» قوانین اقتصاد را رُعایَتنکردند و سالهای سال قوانین و مُصوّباتِ قانونی را بیاثرکردند. اونها اینک در سلسلهمراتب اداری رُشدکرده و ارتقاءیافتهاند و بیشازپیش تیشِهبه مصوّبات قانونی میزنند. اینها همان دشمنان واقعی و داخلیند که بنظرمن، دشمنان خارجی با اتّکاء بر عملکرد ایشان، موفّقشده و میشوند.
این دولت که خوبه، دهتا دولتِ دیگه هَم که بَررویکار بیاید و برَوَد، تازمانیکه این فاسِدان، در رَدههای مدیریّت میانی و حتّی پائین هستند، نمیتواند کار بزرگی را باموفّقیّت انجامدهد. تا اونجائیکه میدانم، برخی دانِهدُرشتها را به قوّۀ قضائیّه معرّفیکردهاند ولی مسئله بمراتب بَدتر از اینها است. آنچه که ما میبینیم، فسادی است که در دانهریزها بصورت گسترده، در بُرهِههای زمانی پیشین گستردهشده و اینک نیز درهَرفرصتی، مقتدرتر و مُحکمترمیشوند. تازمانیکه مردم نیاموزند که هرچیزی را باید به مراجع نظارتی اطّلاعدهند، و تازمانیکه مراجعِ قانونی و نظارتی نیاموزند که بههَر گزارشی باید بهدیدۀ یک منبعاطّلاعاتی مهمّ و مؤثّر نگاهکنند، همین آش و همین کاسه خواهدبود.