- فقط خدا
«آب» حِکمتها میداند ولی تا جویا نشوی، نمیگوید! بازهَم یادَم آمد بهاینکه «آب» درپاسخ به این سؤال که: پیرو کدام دین و آئین هستی؟ پاسخداد: فقط خدا
او دُرُستترین جواب را داد و کسی نفهمید. بههمین جامعۀ ما نگاهکن. ببین چگونه بین پیروانِ ادیان آسمانی و حتّی بین مذاهب و فِرَقِ اسلامی تفرقهافتادهاست؟ درهمین کتابهای تحصیلی دورۀ راهنمائی ما چگونه دَرمورد پیروان سایر اَدیان و حتّی سایر مذاهبِ غیر شیعه نوشتهاند؟ آنها را نیز نوعی «کافر» بَرشمُرده و البتّه در دستۀ «کافِر خَفی» جایدادهاند. سؤال اَساسیی که دائماً ذهن مرا بهخود مشغولنمودهاست این است که: آیا میان کسیکه با عِناد و دُشمنی، سعی در نفی پیامبر اسلام و یا ائِمّۀ اَطهار میکند و کسیکه صرفاً در یک خانوادۀ غیرمسلمان و یا غیرشیعه متولّدشدهاست و ابداً دشمنیی با مسلمانان و یا شیعیان ندارد، نباید فرقیگذاشت و او را نیز باید بعنوان «کافِرخَفی» نامبرده و دستزدن به او را(درصورت وجود کوچکترین رطوبتی) موجب نِجاسَت تلقّیکرد؟
خودم را جای چنین افرادی گذاشتم و دیدم هنگامیکه در کُتُبِ درسی بَچّهمسلمانها و یا شیعیان چنین مواردی ببینم، ترس تمام وجودم را فرامیگیرد زیرا دریک کشور شیعه، غالباً همه شیعه هستند و مَرا نجس و کافرمیدانند.
عکس این موضوع نیز وجوددارد. درهمان عربستان، بین همان اَهلِ تسنّن و نیز وهّابیّون، بسیاری سَخت مُعتقدند که شیعیان، کافِرند و خون و ناموسِشان مُباح است!
دوباره که به این نِفاق عجیب نگاهکردم، متوجّهشدم که نوعی خلأِ اعتقادی بُروزمیکند و ناشی از اهانت و جدال بین پیروان یک دین است. جدالی که درتضادّ ذاتی با اصل فطرتِ پاک آدمی است. حال بُروز فرقِههای دیگر، دور از ذهن نخواهدبود و مواردی همچون «بابیّت» و «بهائیّت» نیز با اَحکام بسیار سادهگیرانه و پَرهیز از خشونتِشان، سعی در پُرکردنِ این فضای خالی را خواهندداشت و چنانچه فِرقِههای بیشتری نیز درطول زمان اِبداع گردند، جای هیچ تعجّبی نخواهدبود. البتّه اینک «بهائیّت» را بعنوان یک فِرقِه و یا مَذهبِ اسلامی نمیدانند و آنطور که متوجّهشدهام، پیروانش آنرا یک «دین» میدانند.
آری عزیزم، هنگامیکه پیروان اَدیان و مذاهب مختلف نتوانند همدیگر را تحمّلکنند و بعنوان مثال درهمین دین مبین اَسلام، درطیّ بیشاز هزاروچهارصدسال نهتنها نتوانند به توافقی دستیابند بلکه متأسّفانه بیشازپیش بهجان یکدیگربیاُفتند و گناه را بَرسَر دیگر بیاَندازند، مُسلّماً شاهِداَنخواهیمبود که علاوهبر ظهور مکاتب، اَدیان و مذاهب جدید، مواردی همچون بیدینی، ضدّ دینی و بَدتراز آن، شیطانپرستی ظاهرشود و پیروان زیادی نیز بهگِردِ آن جمعشوند.
خدای من، «آب»، آن موجود عزیز و عِشق واقعی من چگونه حکیمانه به آن سؤال پاسخداد؟! این تنها از دِل پُرصِدقوصَفا بَرمیآید. دوستتدارم آبِ عزیزم.
- آیا شیعه نیز ازهَممیپاشد؟
چرا همان حضراتی که به این اختلافات دامنمیزنند، به همین همسایۀ بدبخت غربی ایران، یعنی عراق نگاهنمیکنند؟ شاید ظاهراً اِختلافاتی بین اَهل تسنّن و اَهل تشیّع وجودداشت ولی دَستِآخر به چنددستگی سیاسی بین شیعیان عراق اَنجامید. در ایران نیز بعد از انتخابات دورۀ دَهم ریاستجمهوری، چنددستگیها درحدّ شورشهای گستردۀ اجتماعی رُخنمود. جای بسی افسوساست زیرا علاوهبراینکه علیرَغم داشتن «دارالتقریب بینالمذاهب» نتوانستند مشکلات و تضادّها بین این دو فرقِۀ اصلی را ازبینببرند بلکه حتّی دربین شیعیان هم اختلافاتِ نهادینهای را جایگذاشتند. بزودی بازهَم شاهد بَحثها و جَدَلها درخصوص رُؤیَتِماهِمبارکِرَمِضان خواهیمبود؛ همانگونه که دیدگاههای مراجع شیعه درخصوص حکومتِ اسلامی، زوایا و دیدگاههای متفاوتی پیداکردهاست. خدای من! چرا اینقدر اَحمقانه اِجازهدادند ریشههای نِفاق و جُدائی دربین مسلمانان قویشود؟
- گناهِناکرده
حال درچنینشرایطی، فردی که در یک خانوادۀ یهودی بهدنیا آمده و بزرگشدهاست، چگونه میتواند به اِسلام، بعنوان یک دین واقعی و رَهائیبخش نگاهکند؟ ازیکسو شاهد دَرگیریهای عَقیدتی-سیاسی داخل مسلمانان است. ازسوی دیگر، اگر دائماً او را به یک حزبِ سیاسی در سرزمین اِسرائیل، بهنام صهیونیست مَنسوب نکنند، او را بعنوان کافِرخَفی و دُشمن مسلمانان و موجودی نجِس، مُنزویمیکنند. او بامشاهِدۀ چنین تحقیرات و توهینهائی، هرگز حاضرنیست اَندکی به حقّانیّتِ آخرین برگزیدۀ خداوند و رسول حقّ فکرکند. حکومت براساس قوانین بینالملل، از او بعنوان یک شهروَند یادمیکند امّا درداخل کشور، همواره موردحملۀ عوامّ قرارمیگیرد.
حتّی یک سنّی نیز نمیتواند بهراحتی به شجرۀ طیّبۀ اَئمّۀ اَطهار فکرکند زیرا پیروانشان را در جنگ عقیدتی و اینک سیاسی بایکدیگر میبیند. فوراً ازخود میپُرسد: این چهمَذهبی است که پیروانش را در جنگ بایکدیگر نِگهمیدارد؟ این چه مذهبی است که بین بزرگانش بَرسَر کوچکترین مواردِ فِقهی حتّی بعد از هزار و چهارصدسال تفاوتِرأی وجوددارد و درمسائل بزرگتر به اختلافات شدید عقیدتی-سیاسی میانجامد تاجائیکه علیه یکدیگر فتوی میدهند؟
آری عزیزم، دُشمن قسمخوردۀ انسانها یعنی شیطان، درچنین شرایطی بیهیچ زحمتی به هدفِ شومِخود یعنی اِنحراف انسان از راهِراست، دستمییابد. عُمق فاجعه درجایی، دُرُست بین خود شیعیان است. اگر این اختلافات به فرار غیرمسلمانان از اسلام و یا ترس غیرشیعیان از شیعه انجامیدهاست، درداخل شیعیان نیز به سُستشدنِ اَرکان عقیدتی میانجامد. بهزبان ساده: تعداد نمازخوانها و روزهگیرها کمتر میشود.
- کدام خلیج فارس؟
روزگاری در تقسیمات سیاسی کشور ایران، استان پهناوری بنام اُستان فارس وجودداشت. استانی که ساحل بسیار پهناور خلیج فارس، نام خود را از سرزمین آن بَرگرِرفتِهبود. اُستانی که پرچمدار کلّ سَرزمینِ پهناور ایران در اَعصار و قرون گذشته تا حال بود و نام «کورش» یا همان «ذوالقرنین» را یادآورمیشد. نام امپراطوری او و اوّلین مَنشور حقوق بَشر را به اَذهان میآورد و شوق و ذوق تمام ساکنین کشورهای تحتِاَمر امپراتوری پارسِه یا ایران را مجسّممیکرد. امّا اینک، آن استان، سالهایسال است که ارتباطی با آن خلیج ندارد. آنانکه روزی بَنابه مَصالحکشور دستبه تقسیمبندی جدید استانها زدند و از دل آن اُستان پهناور، استانهای دیگر را بیرونکشیدند، هرگز متوجّهنبودند که اَصل و ریشِۀ «خلیج فارس» را از او گرفتهاند. اینک، آنطور که دوستان تعریفکردهاند، حتّی در مانیتور داخل هواپیماهای کشورهای حاشیّۀ خلیج فارس، قبل از هرچیز یک لوگوی زیبا از نام مجعول «خلیج عربی» نمایشدادهمیشود. ازسویدیگر درهمین سهدَهِۀ گذشته که ایران درگیر مسائل انقلاب، جنگ، بازسازی و درگیریهای گستردۀ داخلی و خارجی شدهاست، همان کشورهای حاشیّۀ خلیج فارس، موفّق به توسعۀ عظیم اقتصادی-اجتماعی شدهاند. رفاه نسبی در آن کشورها بمراتب بیشتر از ایران شدهاست و ارتباط با کشورهای دیگر بهشکل گستردهای توسعهیافتهاست. جدای از تجارت نفت و گاز، محلّ جذب انبوه سَرمایههای خارجی سَراسَر دنیاشدهاند و سَرمایهگذاریهای تعیینکنندهای در کشورهای جهان اوّل نمودهاند.
حال ازیکسو استانفارسی از سَرزمین ایران در خلیج فارس، ساحل ندارد و او را غریب رَهاکردهاست و ازسویدیگر، کشورهای عَرَبی، منشإ بَرکت و تِجارت گستردۀ همین خلیجفارس شدهاند. بههمین علّت است که میخواهند آنرا «خلیج عربی» بنامند. دستِآخرهَم علیرَغم تمام قطعنامهها و بیانیّههای بینالمللی مَبنی بر اِصالتِ نام «خلیج فارس»، خواستار تغییر نام رسمی آن به «خلیج عربی» خواهندشد و قطعاً دریک رأیگیری نهائی در سازمان ملل متّحد نیز پیروزخواهندشد؛ مثل موارد مشابهِ دیگر. تازه آنوقت عُمق فاجعِه روشنخواهدشد زیرا دائماً ایران نکوهششده و هدفِ قطعنامهها و تحریمنامهها قرارخواهدگرفت زیرا درقبال نامبَردن این خلیج به نام اصلی آن باید تنبیهشود! اینگونه یک ملّت تحقیرخواهندشد؛ شکّنکن.
- لافِ کُرهایها
دَرپی غرقشدن یک رَزمناو کُرۀ جنوبی توسّط نیروهای مُسلّح کُرۀشمالی، یک مانور نظامی گسترده و پُرقدرت باهمکاری آمریکا و کُرۀجنوبی درهمان موقعیّت بینالملی شبهِهجزیرۀ کُره برگزارشد. چند روز قبلاز آن، چندبار کُرۀ شمالی مخالفت خود را اِعلامکرد و درنهایت نیز تهدید به یک «جنگ مقدّس» با پشتوانۀ تسلیحات هستِهای خودنمود. امّا دَستِآخر درکمال ضعف، شاهد تحقیر بینالمللی خود و اِجرای همان مانور نظامی مشترک بود.
درواقع آنچه حکومت کُرۀشمالی انجامداد، تنها لافیبود که خوراک داخلی داشت و سعی در حفظ وِجهِۀ خود درمقابل مَردم بدبَختش داشت. مردمی که همواره آرزوی دستیافتن به موفّقیّت و رفاهی همچون هموطنان ازآنها دورافتادۀ خود که سالهاست درقالب کشور بسیار موفّق کُرۀجنوبی، دنیای تجارتِ بینالملل را تسخیرکردهاند را در دل کمونیستِ خود بهگوربُرده و میبَرند.
درواقع آن رَزمایش باعثشد که کُرۀشمالی ازدَرون متلاشیشود. دنیا قدرتنمائی آمریکا را دید و بلادرنگ شایعۀ احتمال حملۀ نظامی آمریکا به ایران قوّتگرفت. آری؛ یک شایعه. شایعهای که هدفی شبیه به تأثیرگذاری در داخل کشور همچون همان کُرۀشمالی دارد. بهاین میگن: دودوزه بازیکردن! یعنی بازی بُرد-بُرد.
حکومتِ کُرۀ شمالی اگر وارد یک جنگِتمامعیار میشد، بمراتب کمتر از این شرایط ضررمیکرد. آنوقت میگفتند: ضربهها از خارج و دشمنان قسمخوردۀ آن ملّت است؛ امّا اینک، درطیّ یک زمان درازمدّت یا حتّی شاید میانمدّت، ازدَرون و توسّط مردم تحقیرشدهاش، متلاشیخواهدشد.
مطمئنّاً دولتمردان آن کشور از عمق فاجعه باخبرند لیکن آنچنان ضعیفشده و فاقد پشتیبانی مردمی هستند که در مرحلۀ اوّل سعی به لافزنی در جبهههای داخلی و خارجی دارند و قدرمُسلّم درمرحلۀ بعد نیز تنبه مُصالِحِه و انواع امتیازدهیها خواهندداد. یعنی قلدری ازموضعِ ضعف. خدابداد چین برسد.
- نیمۀ شعبان
نمیدانم چرا اِمسال بیصبرانه منتظر پانزده شعبان بودم؟ دائِماً یکجور حالت بیتابیِ عجیب بهمَن دَستمیداد. مَن هرگز پیرو خرافات نبودهام و اَعیاد مذهبی را از بزرگداشتها و سالگردهای مذهبی، کاملاً متفاوت میدانستهام. هرگز علاقهام به ارکان دین و مَعصومین دَرهالِهای از خرافات نبود و بهخود اِجازهندادَم تحتِ تأثیر عوامل هیجانزائی همچون بَرخی از نوحِهخوانیها و یا مَدیحِهسَرائیهای نادرست با صداهای خشن و پیوستهقراربگیرم. اگر اِرادَتی وجودداشتِه، ازسَر صِدق و اِخلاص و عَقیدِهای مُحکم و خارج از هَیَجاناتِ مَقطعی بودهاست. امّا دَرخودَم هرگِز چنین بیتابیی سُراغنداشتهام.
امّا یکچیز را میدانم: امسال بیش از هرسال دیگر دَرراه حقّ و عِدالت مُبارزهکردم و سَعیدَر اِحقاق حقوق مَردم نمودم. توکّل بهخدا کردم و درمقابل مَفاسِد سازمانیافته ایستادگیکردم. ازسوی دیگر، بارها و بارها بهیاد «آب» مُنقلِبشدم تاجائیکه مَجبورمیشدم ناگهان از جَمع خارجشده و بهخلوَتی پناهببَرَم و دَرتنهائی بگِریَم. هَرجای سَبز و زیبائی میبینم، بهیاد «آب» میگِریَم.