۱۳۸۶ فروردین ۳, جمعه

يادگار 2/1/1386

- عشق

سه نوع عشق وجودداره: واقعی، مجازی و نادرست. واقعی همون عشقِ به الله است که در درستیِ آن هیچ شکّی نیست. عشق مجازی می تونه پایۀ مناسبی برای رسیدنِ به عشقِ واقعی بشه. عشقِ به مخلوق و همسر و فرزند از همین دست است. عشق خوب و پاکی است. امّا عشق نادرست، عشق به بدیها و مواردِ غیرِ مجاز است که نباید بهش فکرکرد. وقتی به حضرتِ ابراهیم(ع) که صاحبِ عشقِ واقعی بوده فکرمی کنم، از خودم بدجوری خجالت می کشم. آخه من توی عشق مجازی اش به جایی نرسیدم چه رسد به عشقِ واقعی. وقتیکه توی آتش بود و ملائکه ای نزدش آمد و از او پرسید که: آیا می خواهد برایش کاری کنند؟ گفت یار می داند. حتّی از آنان نخواست تا درخواستِ کمکش را به معشوقش بگویند زیرا می دانست که معشوق از حالِ عاشق کاملاً آگاه است. به این می گن عشقِ واقعی. حالا من کجا و او کجا؟ چطور می تونم از خودم، کائنات و خدای خودم خجالت نکشم. من ذکرِ عشقم را گم کرده ام. آره گم کرده ام. یعنی توی عشقِ مجازی دربیابانی سردرگم مانده ام. به آب نرسیدم. پس چطور می تونم به عشق واقعی برسم: آه، کوچه های پاکیم کو؟

- نابودیِ ریشه

می دونی چیه؟ دارن از ریشه نابودمی کنند. بزار یه مثال ملموس بزنم: فرض کن یکجایی توی خونه نشستی و مطالعه می کنی. تنها جای مناسب هست. دائماً مورچه از سَر و کولِت بالا میره. می خواهی از شرّشون راحت بشی. به دوسه تاشون میگی: برید گمشید مگرنه پدرتون را درمیارم. حالیشون نمیشه. چندتاشون را می گیری و شکنجه می دی. توی میدان مغناطیسی قرارشون می دی، توی آبِ گرم می اندازیشون و خلاصه ناقصشون می کنی تا اونها برن به بقیّه بگن تو چجور آدمِ خطرناکی هستی و باهاشون شوخی نداری. ولی اصلاً اینطوری نمیشه. بازم میان. اِنگار نه اِنگار که تو ممکنه بقیِهشون هم ناکارکنی. بالاخره به فکرِ چاره می افتی. می ری و چالشون را پیدامی کنی. یعنی اصلشون. اونجا را با سمّی، روغنی و یا نفتی مسدود می کنی. نه تنها دیگه مورچه ای از اونجا بیرون نمیاد بلکه اونهایی هم که در سطح اتاق پراکنده بودند، متواری می شن. دیگه راحت میشی. تو به اصلشون حمله کردی. حالا هم با ساختنِ فیلمهایی مثلِ 300 دارن به اصلِ ایرونیها می زنند. ببین عزیزِ من: اسلام روی موجودِ بی ریشه اثر و کارآیی نداره. اگه بتونن ریشۀ ملّتی را نابودکنند، اون را به ابتذال کشیده اند. اصلاً مبتذل یعنی بی ریشه. با هدف قراردادنِ ریشه های این ملّت ازطریقِ همین فیلمها و تحریف تواریخ می تونن ایرونیها را از ایرونی بودنِ خودشون شرمنده کنند. قبلاً خیلی از اینجور کارها کرده اند. هدف قراردادنِ میراثهای فرهنگی؛ تغییر روز چهارشنبه سوری به روز ترقّه بازی و فجایع مربوط به انفجارهای اون شب و اجبار مسئولین به جلوگیری از برگزاریِ مراسم سنّتی اش و خیلی کارهای زیرکانۀ دیگه همه و همه در همین راستا بوده. می دونی که قانون حرامزاده چجوری هست؟ اگه یکنفر حرامزاده باشه و اسلام بیاره، حتّی اگه به بالاترین مدارجِ علمی و دینی هم دست پیداکنه، اونطور که در رسالۀ علمای اعلام نوشته، هرگز حقّ نداره که پیشنماز و یا همون امامِ جماعت بشه. این ارزشِ نهانیی است که حتّی اسلام برای اصل و ریشه قائل می باشد. یعنی اسلام هم نمی تونه مشکلِ بی ریشه بودن را حلّ کنه. حالا دیگه نیازی نیست که اسلام را موردِ هجمه قراربدن. اوّل بی ریشه می کنند. ایرونی را از ایرانیّت می اندازند. همونطوری که قبائلِ آفریقایی را داغون کردند. قبائلِ سرخپوست و سیاه پوست را توی آمریکای جنوبی و استرالیا بهم ریختند. دولتِ آمریکا هم دولتی است که خرید از کمپانیهای اسلحه ساز را تضمین کرده. اگه خودش و دیگران اون خریدهای مستمر را نداشته باشند، کارش ساخته است. فرقی نمی کنه جمهوریخواه باشن و یا دمکرات. باید سلاحها خریداری بشه. پس اوّل خودش ازشون می خره. بعد باید بتونه توجیه کنه که چرا خریده و چرا باید بازم بخره. مشتری هم باید جوربشه. باید عامل مهمّی وجودداشته باشه. یک جریان یازده سپتامبری جورمی کنه. یک طالبان و جنگِ عراق و یا جریانِ هسته ای ایران. بقیشون هم همینطور هستندها. مثل اروپائیها و یا همین چین و روسیّۀ خائن. حالا باید ثباتِ منطقه ای بهم بریزد. مرکزِ ثبات فعلاً ایران است. عربستان هم توی نوبت است. باید تحریک بشن. جریان هسته ای نشد، خلیجِ فارس و اسم مجعولِ خلیج. اون نشد جریان فیلمهایی مثلِ 300 و امثالهم. خلاصه ادامه داره. یکی هم نیست که اسم اون مافیای عظیمِ اسلحه را لو بده! این چه معنیی می تونه داشته باشه؟

- 13 فروردین

روز زندگی می دونستمش ولی شاید حالا دیگه روزِ رفتن باشه. حتّی وقتی بهش فکرمی کنم، دست راستم سنگین میشه و درد خفیفی توش احساس می کنم. چجوری بگم؟ این روز معنای خاصّی برای من داره. روزِ تولّدِ هستی است. روزی مقدّس هست. روزی است که جوارِ آب را می طلبد. امّا........ خداکریمه، مگه نه؟ قرارشد حتّی نگم خدا بلکه فقط نگاهش کنم، درسته؟ بزار یکبارهم ابراهیموار عاشق باشیم و به معشوق نگاه کنیم.

هیچ نظری موجود نیست: