۱۳۸۵ اسفند ۷, دوشنبه

يادگار 22/02/1384

- اينم يك درس ديگه

اوّلش كه بعد از اينهمه كار حرفه اي وارد دانشگاه شده بودم، ناراحت بودم و از غيرِ كابردي بودنِ آموزشهاي اونها شاكي امّا حالا دارم يك چيزهايي را كم كم متوجّه مي شم. درواقع اونجا دارم يادمي گيرم چجوري مثل ديگران بيانديشم و چگونه صبر و حوصله بيشتري داشته باشم. درسته روشهاي هزارسال پيش را دارند ولي خيلي چيزها را تونستم اَزِشون بياموزم. يكجورايي دارم به اونجا وابسته مي شم امّا نه خيلي. دستكم مي تونم اوقاتِ تنهاييم را با اونا پر كنم. بد نيست بلكه جالبم هست. خدايا شكرت.

- شبكه در شبكه

يكي از بزرگترين شبكه هاي WAN را داريم راه اندازي مي كنيم. كلّي نكات فنّي پيشرفته توش است كه حالا حالاها بايد باهاشون وَر برم. فشارِ بارِ كاري تخصّصي بهمراهِ كارهاي ديگه كه بعضاً با جابجايي ميلياردها پول سرو كار داره، گاهي اوقات مثل ديروز ديوونه ام مي كنه ولي خيلي كيف داره چون كلّي چيزهاي جورواجور و عجيب و غريب يادگرفتم. ارتباطِ شبكه ها اونهم ازطريقِ VPNِ مخابراتي و ساير تجهيزات جانبي و كنترل كاربران و پروتكلها و سرورهاي DNS و DHCP و WINS فقط گوشه اي از اين موضوعِ گسترده است. بازم خدايا شكرت چون هم با شيوه هاي پيشرفته برنامه نويسي آشنا شده ام و هم درجريان نحوه عملكرد شبكه هاي گسترده نيز قرارگرفته ام.

هیچ نظری موجود نیست: