۱۳۸۵ اسفند ۶, یکشنبه

يادگار 11/02/1384

- ادامه حكايت

حضرت سليمان بزرگان را احضار كرده و مي پرسد: چه كسي مي تواند قبل از تسليم شدنِ بلقيس، تخت او را اينجا و به نزدِ ما بياورد؟

رئيس جنّيان مي گويد: قبل از اينكه از تختتان برخيزيد، بدون دخل و تصرّف در جواهراتش، نزدتان خواهم آورد. (نيمي از يك روز). بزرگواري كه آگاه به اسرار غيب بوده است (خضر يا برخيا) مي گويد: قبل از اينكه چشم بهم بزنيد اينكار را خواهم كرد و بلادرنگ اينكار را انجام مي دهد.

نكته: جنّ منتظر اجازه پيامبر شد ولي آن فرزانه، همينكه اراده پيامبر را درك كرد، بلادرنگ اقدام كرد. اين سرعتِ عمل ناشي از ايمان و علم و آگاهيش بود ولي جنّ در هيچ مورد به پاي او كه اشرفِ مخلوقات بود، نمي رسيد.

سليمان نيز پس از بجاي آوردن شكر خداوند دستور مي دهد تا تخت بلقيس را تغيير شكل دهند امّا شكي نيست كه آنرا مجلّلتر مي نمايند. اين اراده سليمان براي آزمودنِ آن زنِ فوق العادّه بود. سليمان مي خواست بفهمد كه آيا بلقيس زني است كه به حقايق مي نگرد و شايسته حكمراني بوده است و يا اينكه همچون ساير زنان با ديدن آنهمه زيورآلات و جواهرآلات، شيفته مي گردد؟

هنگامي كه بلقيس درمقابل كاخ سليمان قرارمي گيرد، آنچنان نورافشانيي احساس مي كند كه مي گويد اينجا از آبگينه ساخته شده است و دامنش را بالازده تا انگشتان پايش را ببيند و وارد مي شود. تختش را به او نشان مي دهند و لحظه آزمايش شروع مي شود. از او مي پرسند كه آيا اين تخت را مي شناسي؟ مي گويد گويا اين همان تخت ماست. ما از اين پيش خداپرست بوديم امّا با خورشيدپرستي مشرك شديم. اينك خود را كاملاً تسليم سليمان، پيامبر خدا مي كنم تا گناهانم جبران شوند.

نكته عجيب اينجاست كه سليمان او را بعنوان يك اسير ساده فرض نكرد بلكه آزمون حكمراني از او گرفت كه البتّه سربلند درآمد. و ديگر اينكه او با ديدن ابهّت و جلال و جبروت سليمان، افسرده و خودباخته نشد بلكه به راه درست آمد؛ در غير اينصورت نه تنها سليمان او را شايسته چنين آزموني نمي دانست بلكه در قرآن از او به بدنامي ياد مي شد.

ولي بياد داشته باشيم كه قرآن به صراحت نام او را آورده است و آنهم در كنار نام سليمانِ پيامبر. اين يك شكوه و تجليل است براي كسي كه با تمام توانش به راه درست بازگشته است و قطعاً از يك جنگ، پيروز بيرون آمد. پيروزمندانه ترين شكل ممكن.

- پلنگ صورتي

اون موجود جالب، هنگامي كه راهي را براي رسيدن به هدفش انتخاب مي كند و به نتيجه نمي رسد، بجاي آنكه همان راه را بررسي نمايد و شيوه را ترميم نمايد به راه ديگري مي پردازد و دوباره همان اوضاع خنده دار.

آدمهاي زيادي هم همينجوريند!

هیچ نظری موجود نیست: